کلمه جو
صفحه اصلی

رکود


مترادف رکود : ایستایی، بی حرکتی، توقف، خمودی، سکون، کسادی، وقفه

متضاد رکود : رونق

برابر پارسی : ایستا، بازایستایی، درجازدن

فارسی به انگلیسی

stagnancy, standstill


depression, slump, deflation, petrifaction, recession, slack, stagnation, stand, doldrums, stagnancy, standstill

deflation, doldrums, petrifaction, recession, slack, stagnation, stand


فارسی به عربی

رکود

عربی به فارسی

مرداب , باريکه اب , جاي دورافتاده , زمين باتلا قي , کاهش فعاليت , رکود , دوره رخوت , افت , ريزش , يکباره پايين امدن يا افتادن , يکباره فرو ريختن , سقوط کردن , خميده شدن


مترادف و متضاد

ایستایی، بی‌حرکتی، توقف، خمودی، سکون، کسادی، وقفه، ≠ رونق


depression (اسم)
تنزل، پریشانی، فرو رفتگی، افسردگی، تو رفتگی، رکود، کسادی، گود شدگی

slump (اسم)
ریزش، مقدار زیاد، افت، رکود، زمین باتلاقی، کاهش فعالیت، دوره رخوت

inactivity (اسم)
سستی، سکون، رکود، عدم فعالیت

latency (اسم)
پنهانی، رکود، نهفتگی، پوشیدگی، ناپیدایی، دوره کمون، دوره عکس العمل، مرحله پنهانی

stagnation (اسم)
رکود، کسادی، ایستایی

dormancy (اسم)
رکود، کمون، نهفتگی

stagnancy (اسم)
رکود، بی حرکتی

inaction (اسم)
رکود، بیهودگی، بی حرکتی، تنبلی، ناکنش، بی اثری، بی حالی، بی کاری

فرهنگ فارسی

آرام گرفتن، ایستادن مثل ایستادن آب یاباد
۱ - ( مصدر ) ایستادن آسودن . ۲ - آرام شدن آرام گرفتن برجای بودن . ۳ - ( اسم ) کاهلی . ۴ - کسادی : رکود بازار .
شتر ماده که پیوسته شیر دهد و قطع نکند کاسه پر

حالت سکون یا بی‌حرکتی در اقتصاد یا هر فعالیت اقتصادی


فرهنگ معین

(رُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) ساکن شدن ، ایستادن . ۲ - برجای بودن . ۳ - کساد.

لغت نامه دهخدا

رکود. [ رُ ] ( ع مص ) راست ایستادن ترازو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از دهار ) ( از اقرب الموارد ). ایستادن ترازو. ( تاج المصادربیهقی ) ( از المصادرزوزنی ). || آرمیدن و برجای بودن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ایستادن. آسودن. ( فرهنگ فارسی معین ). آرمیدن قوم از آمد و شد در شب. ( ناظم الاطباء ). آرام شدن. آرام گرفتن. برجای بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). || ایستادن آب و باد و کشتی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ). ( از تاج المصادربیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || ایستادن آفتاب به نصف النهار. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از دهار ) ( از اقرب الموارد ). ایستادن آفتاب وقت زوال. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از المصادر زوزنی ). || رکودالصلوة؛ سکون است میان دو حرکت آن مانند طمأنینه بعد از رکوع و جلسه میان دو سجده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ثابت و برقرار ماندن چیزی. ( ناظم الاطباء ). || ثابت و برقرار ماندن چرخ آب. ( از اقرب الموارد ). || نشستن جوش شراب. ( یادداشت مؤلف ). آرام شدن غلیان عصیرانگور. ( ازاقرب الموارد ). || رکود ریح ؛ ذهاب دولت. ( یادداشت مؤلف ). رکد ریح القوم ، رکوداً؛ دولت آنان از میان رفت و کارشان به تراجع افتاد. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سکون. ثبات. سکونت. ( یادداشت مؤلف ). || کسادی ؛ رکود بازار، بی رونقی آن. راکد بودن آن. داد و ستد نشدن در آن. ( یادداشت مؤلف ). || کاهلی. ( فرهنگ فارسی معین ).

رکود. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) شتر ماده که پیوسته شیر دهد و قطع نکند. || کاسه پر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

رکود. [ رَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده که پیوسته شیر دهد و قطع نکند. || کاسه ٔ پر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


رکود. [ رُ ] (ع مص ) راست ایستادن ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از اقرب الموارد). ایستادن ترازو. (تاج المصادربیهقی ) (از المصادرزوزنی ). || آرمیدن و برجای بودن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادن . آسودن . (فرهنگ فارسی معین ). آرمیدن قوم از آمد و شد در شب . (ناظم الاطباء). آرام شدن . آرام گرفتن . برجای بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || ایستادن آب و باد و کشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52). (از تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || ایستادن آفتاب به نصف النهار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از دهار) (از اقرب الموارد). ایستادن آفتاب وقت زوال . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). || رکودالصلوة؛ سکون است میان دو حرکت آن مانند طمأنینه ٔ بعد از رکوع و جلسه ٔ میان دو سجده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ثابت و برقرار ماندن چیزی . (ناظم الاطباء). || ثابت و برقرار ماندن چرخ آب . (از اقرب الموارد). || نشستن جوش شراب . (یادداشت مؤلف ). آرام شدن غلیان عصیرانگور. (ازاقرب الموارد). || رکود ریح ؛ ذهاب دولت . (یادداشت مؤلف ). رکد ریح القوم ، رکوداً؛ دولت آنان از میان رفت و کارشان به تراجع افتاد. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سکون . ثبات . سکونت . (یادداشت مؤلف ). || کسادی ؛ رکود بازار، بی رونقی آن . راکد بودن آن . داد و ستد نشدن در آن . (یادداشت مؤلف ). || کاهلی . (فرهنگ فارسی معین ).


فرهنگ عمید

۱. آرام گرفتن، ساکن شدن، برجای بودن، ایستادن مثل ایستادن آب یا باد.
۲. بازایستادن.

دانشنامه آزاد فارسی

رکود (recession)
روند نزولی چرخۀ فعالیت های اقتصادی در یک کشور یا منطقه به مدت بیش از چند ماه که مشخصۀ آن اُفت تولید و سرمایه گذاری و افزایش بیکاری است. رکود سبب کاهش درآمد و مصرف خانواده می شود و حتی خانواده های ثروتمند را به آینده بیمناک می کند و موجب تأخیر آن ها در خریدهای بزرگ و سرمایه گذاری می گردد. در زمان رکود، اُفت تولید نتیجۀ کاهش خرید کالاهای بادوام توسط مصرف کنندگان و نزول خرید ماشین آلات از سوی شرکت هاست. احتمالاً بیشترین تأثیر رکود بر موجودی بنگاه های اقتصادی است که باعث می شود تجار از افزودن بر موجودی هایشان خودداری کنند و هرچه بیشتر موجودی انبارها را به بازار عرضه کنند، درنتیجه تأثیر رکود بر حجم تولید مضاعف می گردد. رکود طولانی و شدید ممکن است به کسادی کسب و کارو بحران اقتصادی حتی در کل جهان منجر شود و عوارض اجتماعی و سیاسی وخیم به بار آورد. این نوع رکود اغلب به بحران اقتصادی جهان اشاره می کند که در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ با رکود اقتصادی وال استریت میلیاردها دلار ارزش سهام ایالات متحد ظرف چند ساعت ازبین رفت. این امر موجب تعطیلی بسیاری از بانک های امریکایی شد که درگیر معاملات سهام بودند و به لغو سرمایه گذاری های ایالات متحد در خارج انجامید. ازبین رفتن اعتبار ایالات متحد پیامدهایی جدّی برای اقتصاد اروپا داشت، به ویژه برای اقتصاد آلمان، و هنگامی که کشورها برای حفظ اقتصاد خود تلاش می کردند، موجب کاهش شدید سطح تجارت بین الملل شد. اگرچه اقتصاد اکثر کشورهای اروپایی درخلال اواسط دهۀ ۱۹۳۰ اندکی بهبود یافت، اما انگیزۀ اصلی برای رشد اقتصادی مجدد از طریق تدارک برنامه، در دهه های بعد فراهم شد. رکود دیگری در ۱۸۷۳ تا ۱۸۹۶ رخ داد که علت آن کاهش شدید نرخ رشد در اقتصاد انگلستان بود و بر فعالیت های صنعتی در آلمان و ایالات متحد امریکا اثر گذاشت. جدیدترین رکود شدید اقتصاد جهانی در اواخر سال ۲۰۰۸ پدید آمد. این رکود نخست به علت عدم بازپرداخت وام مسکن در امریکا پدید آمد و موجب ورشکستگی چند بانک مسکن و شرکت بیمه شد، اما دامنه آن کم کم گسترش یافت و به علت وابستگی شدید بانک ها به یکدیگر بر بازار بورس جهانی به شدت تأثیر گذاشت و به کاهش تولید و افزایش بیکاری به ویژه در امریکا و اروپا انجامید. تأثیر آن بر بازار نفت نیز باعث اُفت شدید قیمت آن شد.

فرهنگستان زبان و ادب

{stagnation} [اقتصاد] حالت سکون یا بی حرکتی در اقتصاد یا هر فعالیت اقتصادی

پیشنهاد کاربران

خواب اقتصادی ، ماندگی اقتصادی

بی رونق

- بازار کسی یخ کردن ؛ سرد شدن بازار او. از رونق افتادن بازار وی. ( یادداشت مؤلف ) .

downturn, turndown, downside, contraction, stagnation, slowdown

رکود :[ اصطلاح ارز دیجیتال]وقتی میزان تقاضا برای یک ارز خاص کاهش یابد، ارزش اقتصاد آن کم و دچار رکود ( Deflation ) می شود.

راکت


کلمات دیگر: