مترادف تز : پایان نامه، رساله، جوانه، مبحث، موضوع بحث، نهاده، نهاد، تئوری، نظریه، رای، عقیده، نظر
برابر پارسی : پایان نامه
پایاننامه، رساله
جوانه
مبحث، موضوع بحث
نهاده، نهاد
تئوری، نظریه
رای، عقیده، نظر
۱. پایاننامه، رساله
۲. جوانه
۳. مبحث، موضوع بحث
۴. نهاده، نهاد
۵. تئوری، نظریه
۶. رای، عقیده، نظر
(تَ) (اِ.) پرنده ای به اندازة گنجشک که آوازی خوش دارد؛ صعوه .
(تَ) (اِ.) داندانة کلید، پره کلید.
( ~.) (ص .) تاس ، کچل .
(تِ) [ فر. ] (اِ.) پایان نامه ؛ رساله ای که دانشجو پس از به پایان رساندن تحصیلات در رشتة تحصیلی خود می نویسد.
رودکی (از لغت فرس ).
سوزنی .
(از فرهنگ اوبهی ).
تز. [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از یونانی بمعنی پیشنهاد، تکلیف ، موضوع و مسئله ، مطلب ، مبحث ، موضوع بحث . || موضوعی که کسی برای اثبات آن کتباً یا شفاهاً بکوشد. (فرهنگ فارسی معین ). موضوعی که در ملاء عام در مدارس و مدارس عالیه طرح کنند و به ثبوت آن بپردازند. (فرهنگ فرانسه بفارسی نفیسی ). || رساله ای که دانشجو پس از فراغ تحصیل تألیف کند و از مطالب آن در جلسه ای دفاع نماید. پایان نامه . رساله ٔ دکتری . (فرهنگ فارسی معین ).
دندانۀ کلید: ◻︎ دهقان بیده است و شتربان بیشتر / پالان بیخر است و کلیدان بیتزه (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۹).
پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه گنجشک؛ صعوه: ◻︎ چون لطیف آید به گاه نوبهار / بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز (رودکی: ۵۲۳).
تاس؛ کل؛ کچل.
تژ#NAME?
۱. رسالهای که دانشجویان باید در پایان دورۀ تحصیلی خود دربارۀ موضوع خاصی مرتبط به رشتۀ خود بنویسند؛ پایاننامه.
۲. ایدهای که اثبات آن نیاز به تحقیق، بررسی، و آزمایش دارد؛ نظریه.
۳. (فلسفه) بخش اول در تحلیل دیالکتیک که آنتیتز و سنتز را به دنبال دارد؛ نهاد.
این وازه در زبان آذری متداول است . به نظر می رسد تلفظ محلی واژه ی تیز فارسی باشد به معنی سریع و فوری . در زبان آذری نیز دقیقا به معنی سریع و فوری است.
تِز در لری به معنای ویسکوزیتی و چسبندگی و در دوم به معنای غلظت یک ماده است مثلا در باره شیر می تواند به کار برود
تیز بران