مترادف خلاق : آفرینشگر، آفریننده، خلاقه، سازنده، مبتکر، مبدع، آفریدگار، باریتعالی
برابر پارسی : آفریننده، آفرینشگر
creator
اسم
آفرینشگر، آفریننده، خلاقه، سازنده، مبتکر، مبدع
آفریدگار، باریتعالی
۱. آفرینشگر، آفریننده، خلاقه، سازنده، مبتکر، مبدع
۲. آفریدگار، باریتعالی
خلاق . [ خ َ ] (ع اِ) بهره از خیر. بهره ٔ صالح . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). بهره و نصیب و افراز خیر. (یادداشت مؤلف ) : لاخلاق لهم فی الاخرة. (قرآن 77/3).
منوچهری .
خاقانی .
سعدی .
خلاق . [خ ِ ] (ع مص ) مخالقة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به مخالقة در این لغت نامه شود. || (اِ) نوعی از بوی خوش . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
آفرینشگر