مترادف سربلند کردن : سر برافراشتن، قیام کردن، شوریدن، شورش کردن
سربلند کردن
مترادف سربلند کردن : سر برافراشتن، قیام کردن، شوریدن، شورش کردن
فارسی به انگلیسی
to rise, to attain a (better) social position, inflate, mark
inflate, mark
مترادف و متضاد
سر برافراشتن
قیام کردن، شوریدن، شورش کردن
۱. سر برافراشتن
۲. قیام کردن، شوریدن، شورش کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - سر بر افراشتن . ۲ - خود نمایی کردن عرض وجود کردن . ۳ - افتخار کردن .
کلمات دیگر: