عواید. [ ع َ ی ِ ] ( ع ص ،اِ ) عوائد، که ج ِ عائدة باشد. رجوع به عوائد شود.
عوائد. [ ع َ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عائدة. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عائدة و عواید شود. بازگردندگان. || صله ها ومهربانی ها. || سودها و منافع و فواید. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). عواید. رجوع به عواید شود : سلطان بر لطایف صنع باری و عوائد کرم او شکر میگفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 419 ). فوائد موافقت و عوائد معاضدت ایشان به اهل اسلام و کافّه خلق رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 292 ). فوائد و عوائد آن سعی بدو و فرزندان او بازداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
فرهنگ عمید
= عایده
عایده#NAME?
فرهنگ فارسی ساره
درآمدها
پیشنهاد کاربران
ارزش افزوده
عَوایِد، فارسی شده ی واژه ی عربی[عَوائد]، هم معنی عائدات که در فارسی این واژه هم عایِدات استعمال می شود، درآمدها.
نام چهار کوکب در صورت فلکی تنین ( نک: ترجمۀ صورالکواکب، چاپ بنیاد فرهنگ، ص 38 )