مترادف شیار : شانه، شخم
شیار
مترادف شیار : شانه، شخم
فارسی به انگلیسی
furrow, groove, plough-land
corrugation, furrow, rut, seam, trench, wrinkle
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
شانه
شخم
۱. شانه
۲. شخم
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - خراش و شکاف باریک که در روی چیزی ایجاد شود . ۲ - خراش و شکافی که به وسیله گاو آهن و مانند آهن و مانند آن در روی زمین ایجاد کنند ( برای زراعت ) . ۳ - زراعت .
انگبین چیدن از خانه زنبور عسل شور و مشاور .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
جیحون برِ یک دست تو انباشته چاهیست
سیحون برِ دست دگرت خشک شیاریست .
فرخی .
حق همی گوید بده تا ده مکافاتت دهم
آن بحق نَدْهی و بس آسان بپاشی در شیار.
سنایی .
|| زراعت . (برهان ) (ناظم الاطباء). شیاریدن مصدر آن است . (جهانگیری ). || کیل . (یادداشت مؤلف ). || خراش و شکاف باریک که در روی چیزی ایجاد شود. (فرهنگ فارسی معین ).
شیار. (ع اِ) نیکویی . (منتهی الارب ). حسن و جمال . (اقرب الموارد) . || لباس . || هیئت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نازکی . (منتهی الارب ). || فربهی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتران فربه تازه بدن . ج ، شیَّر. (منتهی الارب ).
- خیل شیار؛ اسبان فربه و زیبا. (از اقرب الموارد).
|| نام روز شنبه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). عرب شنبه را شیار و گاهی الشیار میخواندند. ج ،اَشْیُر، شُیُر، شیر. (از اقرب الموارد).
جیحون برِ یک دست تو انباشته چاهیست
سیحون برِ دست دگرت خشک شیاریست.
آن بحق نَدْهی و بس آسان بپاشی در شیار.
شیار. ( ع اِ ) نیکویی. ( منتهی الارب ). حسن و جمال. ( اقرب الموارد ) . || لباس. || هیئت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نازکی. ( منتهی الارب ). || فربهی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شتران فربه تازه بدن. ج ، شیَّر. ( منتهی الارب ).
- خیل شیار؛ اسبان فربه و زیبا. ( از اقرب الموارد ).
|| نام روز شنبه. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). عرب شنبه را شیار و گاهی الشیار میخواندند. ج ،اَشْیُر، شُیُر، شیر. ( از اقرب الموارد ).
شیار. ( ع مص ) انگبین چیدن از خانه زنبور عسل. ( منتهی الارب ). شَور. شیارة. مَشار. مَشارة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به مصادر مذکور شود. || ریاضت دادن اسبان را یا سوار شدن بر آن در وقت عرض بیع یا آزمودن تا بنگرد نجابت و تک آنرایا برگردانیدن وی را، و کذلک الامة. ( منتهی الارب ).
شیار. (ع مص ) انگبین چیدن از خانه ٔ زنبور عسل . (منتهی الارب ). شَور. شیارة. مَشار. مَشارة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به مصادر مذکور شود. || ریاضت دادن اسبان را یا سوار شدن بر آن در وقت عرض بیع یا آزمودن تا بنگرد نجابت و تک آنرایا برگردانیدن وی را، و کذلک الامة. (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۱. خراش و شکاف باریک در روی چیزی.
۲. خراش یا شکافی که بهوسیلۀ گاوآهن بر روی زمین ایجاد میکنند.
〈 شیار کردن: (مصدر متعدی) (کشاورزی) شخم زدن زمین برای زراعت؛ شیاریدن.
۲. خراش یا شکافی که به وسیلۀ گاوآهن بر روی زمین ایجاد می کنند.
* شیار کردن: (مصدر متعدی ) (کشاورزی ) شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن.
فرهنگستان زبان و ادب
{groove , tread groove} [مهندسی بسپار- تایر] فضای خالی میان دو آج نوار مجاور
{striation , scratch} [زمین شناسی] خراش یا خط معمولاً موازی بر روی سطح سنگ که براثر یک رویداد زمین شناختی مانند حرکت یخسارها و رودها یا گسلش به وجود آمده است
گویش مازنی
۱پست ترین چاله ی زمین صاف ۲زه کشی زمین های باتلاقی و شالیزار ...