مترادف خلوت خانه : شبستان، حرم، خلوتگاه، خلوتکده، خلوت سرا، اطاق مخصوص، نمازخانه
خلوت خانه
مترادف خلوت خانه : شبستان، حرم، خلوتگاه، خلوتکده، خلوت سرا، اطاق مخصوص، نمازخانه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - جای آسایش . ۲ - اطاق مخصوص. ۳ - اطاق زن شبستان . ۴ - نمازخانه . ۵ - مقام کمال ولایت که اتحاد محب و محبوب و عاشق و معشوق و نبی و ولی است . یا خلوتخان. قرب . مقام قرب حضرت ربوبی.
فرهنگ معین
( نِ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) ۱ - جای آسایش . ۲ - اطاق مخصوص . ۳ - شبستان . ۴ - نمازخانه .
لغت نامه دهخدا
خلوتخانه. [ خ َل ْ وَ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) نمازخانه. ( ناظم الاطباء ). محل عبادت و عزلت از خلق. جائی که در آن عزلت گیرند برای عبادت :
خیز خاقانی ز کنج فقر خلوتخانه ساز
کز چنین گنجی توان اندوخت گنج شایگان.
بعذری کآن قبول افتاد در راه
برون آمد ز خلوتخانه شاه.
به خلوتخانه ای ماند که اندر بوستانستی.
خیز خاقانی ز کنج فقر خلوتخانه ساز
کز چنین گنجی توان اندوخت گنج شایگان.
خاقانی.
بایزید بسطامی شبی در خلوتخانه مکاشفات کمند رابر کنگره کبریای او درانداخت. ( مجالس سعدی - مجلس 3 ). کیخسرو در خلوتخانه ای که از برای عبادت و طاعت جهت او ساخته بود بنشست. ( تاریخ قم ). || اوطاق زن. || اطاق مخصوص. ( ناظم الاطباء ). || محل خالی از اغیار. محل متعلق به خویشان و محرمان که دیگران و نامحرمان را حق ورود بدان نیست : بعذری کآن قبول افتاد در راه
برون آمد ز خلوتخانه شاه.
نظامی.
هر آن دل را که پنهانی قرینی هست روحانی به خلوتخانه ای ماند که اندر بوستانستی.
سعدی ( بدایع چ مصفا ص 577 ).
رجوع به خلوت شود.فرهنگ عمید
۱. خانۀ خالی از اغیار که بیگانه در آن نباشد.
۲. (تصوف ) محل رازونیاز سالک.
۲. (تصوف ) محل رازونیاز سالک.
کلمات دیگر: