کلمه جو
صفحه اصلی

دنیایی


برابر پارسی : گیتایی، جهانی

فارسی به انگلیسی

world

فرهنگ فارسی

دنیاوی . دنیوی .

لغت نامه دهخدا

دنیایی. [ دُن ْ ] ( ص نسبی ) دنیاوی. دنیوی. || ( اِ ) مال. مکنت. ثروت. ( یادداشت مؤلف ) : از دنیایی آنچه بود ترک کردم الا اندک ضروری. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی حاشیه ص 2 ). و مرا از دنیایی چیزی نیست که تاوان بدهم. ( قصص الانبیاء ص 142 ). احتیاج به دنیایی خواهد بود چون لشکر و اخراجات داری. ( مزارات کرمان ص 122 ). رجوع به دنیا و دنیاوی شود.

فرهنگ فارسی ساره

گیتای


پیشنهاد کاربران

این سری. [ س َ ] ( ص نسبی ) این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری :
هر ذلیلی که حق عزیز کند
آن عزیزیش این سری منگر.
خاقانی.
|| ظاهری. عرضی. ( فرهنگ فارسی معین ) .


کلمات دیگر: