مترادف قیم : سرپرست، وصی، وکیل، ولی، راست
برابر پارسی : سرپرست، استور
guardian, tutor
administrator, caretaker, executor, guardian, keeper, trustee, tutelary, ward
ارزيابي کردن , تقويم کردن , قيمت کردن , سنجيدن , شماره يا عدد , چيزي رامعين کردن
سرپرست، وصی، وکیل، ولی
راست
۱. سرپرست، وصی، وکیل، ولی
۲. راست
قیم . [ ق َی ْ ی ِ ] (اِخ ) لقب علی مردانخان بختیاری است . پس از مرگ نادرشاه ، علی مردانخان بختیاری به لقب قیم [ 1161 تا 1163 هَ . ق . ] ملقب گشت . (سکه های شاهان ایران تألیف استوارت پول چ 1887 صص 53 - 55 و سازمان اداری حکومت صفوی حاشیه ٔ ص 82) (فرهنگ فارسی معین ).
قیم . [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) سرپرست . برپادارنده ٔ کاری . حافظ و نگهبان و حامی . (ناظم الاطباء). کفیل . (از اقرب الموارد). متولی . گویند: قیم الوقف و قیم الحمام . || (اصطلاح حقوق ) محجورین [ صغار، مجانین ، اشخاص غیررشید ] در اثر آنکه نمی توانند منافع مالی خود را در اجتماع حفظ بنمایند و رفع زیان از خود کنند قانون آنها را تحت سرپرستی دیگران گذارده است . ماده ٔ «1217» قانون میگوید: اداره ٔ اموال صغار و مجانین و اشخاص غیررشید بعهده ٔ ولی یا قیم آنان است . سرپرست محجورین عبارتند از: ولی ، وصی و قیم .قیم ، کسی است ک از طرف دادگاه برای سرپرستی محجور ونگاهداری اموال او در موردی که ولی خاص (پدر، جد پدری ، وصی ) نداشته باشد منصوب میگردد. مطابق قانون فقطکسی را محاکم و ادارات و دفاتر اسناد رسمی به قیمومیت خواهند شناخت که نصب او مطابق قانون توسط محکمه ٔ شرع و یا از طرف محضری بعمل آمده باشد که قانوناً قائم مقام محکمه ٔ شرع محسوب میشود. مرجع صلاحیتدار طبق قانون امور حسبی با دادگاه شهرستان است و صلاحیت محکمه ٔ شرع که مواد قانون مدنی متذکر شده ، طبق قانون امور حسبی مصوب دوم تیرماه 1319 ضمناً نسخ گردیده است . (حقوق مدنی تألیف امامی چ دانشگاه صص 283 - 284).
- قیم المراءة؛ زوج المراءة. (اقرب الموارد). || پادشاه . || رئیس . (ناظم الاطباء). || راست . معتدل . (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). راست و درست . (ناظم الاطباء): دین قیم .
قیم . [ ق ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به قائم شود.
قیم . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ قَومة. (منتهی الارب ). رجوع به قومة شود. || ج ِ قیمة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). قیمت ها و ارزش ها. رجوع به قیمة شود. || ج ِ قامة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به قامة شود.
۱. (حقوق) کسی که سرپرست و عهدهدار امور طفل یتیم باشد.
۲. [عامیانه] متولی امر و عهدهدار آن.
۳. [قدیمی] متولی وقف.
۴. (صفت) [قدیمی] راست و معتدل.
قیمت#NAME?
قَیُمْ:(ghayom) در گویش گنابادی یعنی مخفی ، پنهان ، مَستور
استور، سرپرست