مترادف خلیق : خوش اخلاق، خوش برخورد، خوش خو، خوش خلق، مودب، متین، مردم دار، ملایم، نرم ، سزاوار، شایسته، لایق، خوگیر، انس پذیر، مهربان، نرم خو، نیک خلق، نیکخو
متضاد خلیق : بدخلق، بداخلاق، بدخو
برابر پارسی : خوش خوی
خوشاخلاق، خوشبرخورد، خوشخو، خوشخلق، مودب، متین، مردمدار، ملایم، نرم ≠ بدخلق
۱. خوشاخلاق، خوشبرخورد، خوشخو، خوشخلق، مودب، متین، مردمدار، ملایم، نرم ≠ بدخلق
۲. سزاوار، شایسته، لایق
۳. خوگیر، انسپذیر
۴. مردمدار، مهربان، نرمخو، نیکخلق، نیکخو ≠ بداخلاق، بدخو
خلیق . [ خ َ ] (ع ص ) جدیر. حری . حجی . قابل . لایق . سزاوار. برازای . برازنده . زیبای . زیبنده . ازدر. درخور. (یادداشت بخط مؤلف ). || تمام خلقت . (منتهی الارب ). || خوگیر. هم خلق . (ناظم الاطباء). خوش خلق . خوشخو. (یادداشت بخط مؤلف ).
خلیق . [ خ ُ ل َ ] (ع ص مصغر) مصغر خَلَق ، بمعنی کهنه . (ناظم الاطباء). منه : ملحفة خلیق .