کلمه جو
صفحه اصلی

شیوه گر


مترادف شیوه گر : افسونگر، پرکرشمه، پرناز، عشوه ساز، عشوه گر

فرهنگ فارسی

۱ - آن که دارای روش و طریقه است . ۲ - معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه به کار برد . ۳ - حیله گر .

فرهنگ معین

( ~ . گَ ) (حامص . )۱ - حیله گر. ۲ - اهل ناز و کرشمه .

لغت نامه دهخدا

شیوه گر. [ شی وَ / وِ گ َ ] ( ص مرکب ) شیوه کار. شیوه باز. ( ناظم الاطباء ). حیله گر. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شیوه باز شود. || آنکه دارای روش و طریقه است. ( فرهنگ فارسی معین ). || معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد.

فرهنگ عمید

۱. دارای ناز و عشوه، شیوه کار، شیوه باز.
۲. [مجاز] معشوق دارای ناز و عشوه.


کلمات دیگر: