کلمه جو
صفحه اصلی

ترحم


مترادف ترحم : بخشایش، دلسوزی، رحم، رقت، شفقت، عطوفت، مهرورزی، بخشودن، به رحم آمدن، رحم کردن

متضاد ترحم : قساوت

برابر پارسی : دلسوزی، مهر ورزی، مهربانی، مهرورزی

فارسی به انگلیسی

pity, compassion


compassion, mercy, pity, sympathy

مترادف و متضاد

بخشایش ≠ قساوت


دلسوزی، رحم، رقت


شفقت، عطوفت، مهرورزی


بخشودن، به‌رحم آمدن، رحم کردن


۱. بخشایش
۲. دلسوزی، رحم، رقت
۳. شفقت، عطوفت، مهرورزی
۴. بخشودن، بهرحم آمدن، رحم کردن ≠ قساوت


pity (اسم)
افسوس، مروت، بخشش، رحم، ترحم، همدردی، مرحمت، حس ترحم

commiseration (اسم)
ترحم، دلسوزی، تسلیت، اظهار تاسف

pathos (اسم)
ترحم، گیرندگی، عامل وموجد ترحم وتاثر

فرهنگ فارسی

رحم کردن، رحم داشتن، مهربانی کردن، ملاطفت
۱- ( مصدر ) بخشودن رحم کردن بخشایش آوردن بر سر لطف و مهربانی آمدن . ۲- ( اسم ) مهر ورزی مهربانی .جمع : ترحمات .

فرهنگ معین

(تَ رَ حُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) مهربانی کردن ، رحم کردن .

لغت نامه دهخدا

ترحم. [ ت َ رَح ْ ح ُ ] ( ع مص )بخشودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). ببخشودن. ( زوزنی ). بخشودن و مهربان شدن ، و با لفظ کردن و آمدن و فرستادن به صله «بر» مستعمل. ( آنندراج ). مهربانی کردن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رحم و شفقت و نرم دلی و مهربانی و ملاطفت و خاطرنوازی. ( ناظم الاطباء ) : و در حلم و ترحم بمنزلتی بود چنانکه یک سال بغزنین آمد از فراشان تقصیرها پیدا آمد... امیر حاجب سرای را گفت این فراشان را بیست تنند فرموده ایم بیست چوب می باید زد... حاجب پنداشت که هر یکی از بیستگان چوب فرموده است. یکی را بیرون خانه فروگرفتند و چون سه چوب بر آن بزدند بانگ برآورد امیر گفت هر یکی را یک چوب فرموده بودیم بیست تنند و آن نیز بخشیدیم مزنید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب صص 125 - 126 ).
نالم و ترسم که او باور کند
وز ترحم جور را کمتر کند.
مولوی.
فقیرم بجرم گناهم مگیر
غنی را ترحم بود بر فقیر.
( بوستان ).
ترحم بر پلنگ تیزدندان
ستمکاری بود بر گوسفندان.
( گلستان ).
آخر بترحم سر موئی نگر آن را
کاَّهی بُوَدش تعبیه در هر بن موئی.
سعدی.
اگر به پرسشم آن بیوفا نمی آید
ترحمش ز چه بر حال ما نمی آید؟
مخلص کاشی ( از آنندراج ).
- بی ترحم ؛بی رحم. سنگدل. ظالم :
این گُرْسنه گرگ بی ترحم
خود سیر نمی شود ز مردم.
سعدی.
|| رحمک اﷲ گفتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). و این معنی در ترحیم بیشتر است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : هارون پوشیده کسان گماشته بود که تا هر کس زیر دار جعفر گشتی و تندّمی و توجعی نمودی و ترحمی ، بگرفتندی... و عقوبت کردندی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190 ).
بر خاک از حواری و حورا ترحم است
خاکش بهشت هشتم و چرخ چهارم است.
خاقانی.

فرهنگ عمید

۱. رحم داشتن، مهربانی کردن.
۲. بر سر لطف و مهربانی آمدن، رحم کردن.

دانشنامه عمومی

ترحم (میکل آنژ). ترحم (ایتالیایی: Pietà) اثری از هنرمند و مجسمه ساز برجسته رنسانس، میکل آنژ بوناروتی است. این اثر هنری در کلیسای سن پیترو واتیکان قرار دارد. تندیس ترحم، یکی از اولین آثار بر پایه همین موضوع از هنرمند می باشد. مجسمه برای کاردینال جین دی بیلهارس ‏(en)‏ که نماینده روم بود ساخته شد. میکل آنژ برای ساخت این مجسمه از سنگ مرمر کارارا ‏(en)‏ استفاده کرد و چنین به نظر می آید که به عنوان یادبودی برای مراسم خاکسپاری کاردینال ساخته شده باشد اما به مکان فعلی خودش منتقل شد که اولین کلیسای کوچک در سمت راست بازیلیکا می باشد. جالب ترین نکته دربارهٔ این اثر این است که مجسمه ترحم، تنها اثر موجود از میکل آنژ است که مزین به امضای خود استاد است.
این شاهکار معروف نمایانگر بدن عیسی در دامان مادرش پس از مصلوب شدن می باشد. موضوع اقتباسی هنرمند از موضوعات محبوب در آن زمان محسوب می گردید. تفسیر اختصاصی میکل آنژ برای نمایش هنر ترحم یک امر بی سابقه در مجسمه سازی ایتالیایی محسوب می گردید که یک توازن آرمانی از رنسانس و زیبایی کلاسیک آمیخته به ناتورالیسم از بارزه های شاخص این اثر می باشد.
در سال های گذشته مجسمه ترحم میکل آنژ دچار صدمات چندی گردید. ۴ انگشت مریم از دست چپ وی در طول حرکت و جابجایی شکسته شد که در سال ۱۷۳۶ توسط جوزپه لیریونی بازسازی شد. با این احوال جدی ترین آسیب به این اثر هنری در ۲۱ ماه مه سال ۱۹۷۲ (روز یکشنبه مصادف با عید پنجاهه) توسط یک شخص معلوم الحال مجارستانیِ استرالیایی الاصل اتفاق افتاد، شخص موسوم که لازلو توث ‏(en)‏ نام داشت در حالی که فریاد می کشید؛ «من عیسی مسیح هستم و از مرگ بازگشتم!» توسط یک چکش زمین شناسی ‏(en)‏ به سرعت به مجسمه حمله ور شد و تا قبل از دستگیری ۱۵ مرتبه با چکش به مجسمه ضربه وارد کرد که نتیجه چنین عملی شکستن دست، بینی، پِلک و قسمت هایی از لباس مریم بود. ضرباتی که وی وارد می کرد باعث شد تا تکه های مرمر در فضا پراکنده شود و تعدادی از حاضرین این قطعات را که در هوا می چرخیدند ربودند. فراخوانی که بعدها صادر گردید باعث شد تا تعدادی از قطعات بازگردانده شود اما چند قطعه از جمله بینی او هیچگاه پیدا نشد و بعدها برای بازسازی مجدد مجبور شدند که یک بلوک کوچک از پشت مجسمه را برای جایگزینی با بینی بردارند.
پس از این حمله، مجسمه با زحمت بسیار بازسازی شد و به محل بازیلیکای سنت پیتر و در قسمت ورودی بین درب مقدس ‏(en)‏ و مِحراب سن سباستیان قرار داده شد. برای حفاظت و جلوگیری از تکرار وقایع مشابه، امروزه این مجسمه توسط یک شیشه مقاوم پلی (متیل متاکریلات) ضد گلوله محافظت می گردد.

رحم کردن


فرهنگ فارسی ساره

مهر ورزی، دلسوز


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به درخواست رحمت ترحم گفته می شود.
از آن به مناسبت در باب طهارت یاد شده است.
ترحم بر میت
پس از دفن میت مستحب است و بهتر است ترحم در قالب دعای ذیل باشد که از امام باقر علیه السّلام روایت شده است: «اللّهم جاف الأرض عن جنبیه و أصعد الیک روحه و لقّه منک رضوانا و أشکن قبره من رحمتک ما تغنیه به عن رحمة من سواک.» بنابر مضمون برخی روایات، همان‏گونه که فرد زنده از دریافت هدیه مسرور می‏شود، ترحم بر میت و استغفار برای او نیز موجب شادی روح وی می‏گردد. از مکروهات تشییع جنازه آن است که مصیبت دیده یا غیر او به تشییع کنندگان بگوید: «ترحّموا علیه»


پیشنهاد کاربران

لغت ترحم معمولا از طرف انسان بلند رتبه به سمت انسان پایین رتبه صورت میگیره
اینکه کسی انتظار ترحم داشته باشه از کسی در واقع اون کس رو بالاتر از خودش میدونه که انتظار ترحم داره

مترادف ترحم: بخشایش، دلسوزی، رحم، رقت، شفقت، عطوفت، مهرورزی، بخشودن، به رحم آمدن، رحم کردن

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گَهرین gahrin ( سنسکریت: گْهْرینیا )
آنریسام ãnrisãm ( سنسکریت: آنریسَمیسیَ )
کَرون karun ( سنسکریت: کَرونیَ )

رقت

دل سوزاندن واسه چیزی یا کسی مهربانی از سر لطف ومحبت

ترحم :دلسوزی ، شفقت ، مهرورزی، به رحم آمدن ، مهربانی کردن .

دلسوزی، گذشتن ( گذشت کردن )

در برخی باره ها می توان با اندک چشم پوشی از واژه ی گذشتن ( گذشت کردن ) نیز در برابر �تَرَّحُم� سود برد؛ نمونه:
[بر او] گذشت کن و از نابکاریش بگذر!


کلمات دیگر: