کلمه جو
صفحه اصلی

ریوی


برابر پارسی : جگرسفید

فارسی به انگلیسی

pulmonary

مترادف و متضاد

pulmonary (صفت)
ریوی، وابسته به ریه

فرهنگ فارسی

منسوب به ریه، بیماری ریوی
( صفت ) منسوب به ریه : سل ریوی .
ابو اسحاق ابراهیم ریوی سرخسی از ابو عبدالله محمد بن موسی و جزوی روایت شنید و ابوالعباس مستغفری از او روایت دارد .

ریوی . نسبت برئه

فرهنگ معین

(یَ یّ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به ریه .

لغت نامه دهخدا

ریوی . [ ری ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم ... ریوی سرخسی . از ابوعبداﷲ محمدبن موسی ... و جز وی روایت شنید و ابوالعباس مستغفری از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).


ریوی . [ ری ] (ص نسبی ) منسوب است به ریو که محله ای است به بخارا. (از لباب الانساب ).


ریوی. [ ی َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به ریه : امراض ریوی. ( یادداشت مؤلف ).

ریوی. [ ری ] ( ص نسبی ) منسوب است به ریو که محله ای است به بخارا. ( از لباب الانساب ).

ریوی. [ ری ] ( اِخ ) ابواسحاق ابراهیم... ریوی سرخسی. از ابوعبداﷲ محمدبن موسی... و جز وی روایت شنید و ابوالعباس مستغفری از او روایت دارد. ( از لباب الانساب ).

ریوی . [ ی َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به ریه : امراض ریوی . (یادداشت مؤلف ).


رئوی. [ رِ ءَ وی ی ] ( ص نسبی ) ریوی. نسبت به رئة. ( از المنجد ). رجوع به ریوی شود.

فرهنگ عمید

مربوط به ریه: بیماری ریوی.


کلمات دیگر: