کلمه جو
صفحه اصلی

حوضچه


مترادف حوضچه : آبزن، حوض کوچک

فارسی به انگلیسی

little pool, small basin


basin, pool


مترادف و متضاد

laver (اسم)
لگن، تغار، حوضچه، سنگاب، طشت

آبزن، حوض‌کوچک


فرهنگ فارسی

۱ - حوض کوچک . ۲ - لگنچه .

فرهنگ معین

(حُ چِ ) [ ع - فا . ] (اِمصغ . ) ۱ - حوض کوچک . ۲ - لگنچه .

لغت نامه دهخدا

حوضچه. [ ح َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) حوضی کوچک. حوض خرد.

فرهنگ عمید

حوض کوچک، خانیچه، حوضک.

دانشنامه عمومی

حوضچه بر دو نوع است، طبیعی و مصنوعی. .
به آبگیرهای کوچک در مسیر رودها یا چشمه ها حوضچه طبیعی گفته می شود.
حوضچه مصنوعی یک آبگیر کوچک بتونی یا سنگی است که معمولاً فواره ای هم در وسط دارد و برای تزئین یا خنک سازی محیط در حیاط ها یا میدان ها کار گذاشته می شود.
در قدیم گل و لای سیاهی که در ته حوض و حوضچه و جوی و تالاب ته نشین می شود را غریزن و غریژنگ می گفتند.

فرهنگستان زبان و ادب

{chamber} [مهندسی محیط زیست و انرژی] در صنعت آب و فاضلاب، حوض کوچکی که واکنش معینی در آن انجام می شود
{dock} [علوم نظامی] آبگیر مصنوعی بزرگی که امکان آب گیری و تخلیۀ آن همواره وجود دارد و همین امر امکان ورود و خروج شناورهای سنگین را فراهم می کند متـ . حوضچۀ تعمیرات

پیشنهاد کاربران

داک ، حوضچه ( Dock ) [اصطلاح دریانوردی]:محلی که جهت تعمیرات کشتی مورد استفاده قرار میگیرد . حوضچه ها ممکن است همیشه پر آب بوده ویا پس از قرار گرفتن کشتی درب آن و بسته و آب داخل آن تخلیه گردد ( حوض خشک )

در پارسی " تالابک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو


کلمات دیگر: