مترادف شکننده : ترد، ناقض
شکننده
مترادف شکننده : ترد، ناقض
فارسی به انگلیسی
brittle, breakable
brittle, fragile, frail, short
فارسی به عربی
شجاع , ضعیف , هش
مترادف و متضاد
ناقض
متجاوز، غاصب، ستمگر، شکننده، متخلف
سست، نازک، شکننده، زود گذر، گول خور، نحیف، بی مایه، سست در برابر وسوسه شیطانی
ضعیف، نازک، بی اساس، لطیف، شکستنی، شکننده، ترد، زودشکن، باریک
شکننده، ترد، بی دوام، زودشکن
شکننده، ترد
شکننده، ترد، خرد شونده
شکننده، منکسر کننده، منکسر شده
شکننده، لرزه، لرزان، مرتعش
۱. ترد
۲. ناقض
فرهنگ فارسی
کاسر ناقص که چیزی دیگر را شکند یا پایین آورنده قیمت .
[ژئوفیزیک] ویژگی مادهای که بدون تغییر شکلِ مومسان بشکند [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که براثر فشار بهآسانی میشکند
لغت نامه دهخدا
شکننده. [ ش ِ ک َ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف ) کاسر. ناقض.مفتت. که چیزی دیگر را شکند. ( یادداشت مؤلف ). || ترد. که بشکند. که شکسته شود. که خود قابل شکستن باشد. زودشکن. ( یادداشت مؤلف ). || پایین آورنده قیمت. که بها و ارج چیزی را کم کند. قیمت شکن : از بزرگان بصره یکی درآمد و بر بالین او نشست و دنیا را می نکوهید. رابعه گفت : تو سخت دنیا را دوست می داری ، اگر دوست نمیداری چندینش یاد نکردیی که شکننده کالا خریدار بود. ( تذکرة الاولیاء عطار ). || شکست دهنده. قاهر. غالب. ( یادداشت مؤلف ). آزارنده. رنجاننده : مذلت مجاعت که قاصم ظهور شیران و شکننده دل دلیران است او را زبون و مغبون نگرداند. ( سندبادنامه ص 164 ). || باطل کننده : مفطر؛ شکننده روزه. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد.
۲. [مجاز] ظریف، آسیب پذیر.
۲. [مجاز] ظریف، آسیب پذیر.
دانشنامه عمومی
شکننده (آلبوم یس). «شکننده» (به انگلیسی: Fragile) آلبومی از گروه موسیقی پراگرسیو راک یس است که در سال ۱۹۷۱ میلادی منتشر شد.
wiki: شکننده (آلبوم یس)
فرهنگستان زبان و ادب
{brittle} [ژئوفیزیک، علوم و فنّاوری غذا] [ژئوفیزیک] ویژگی ماده ای که بدون تغییر شکلِ موم سان بشکند
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذایی ای که براثر فشار به آسانی می شکند
واژه نامه بختیاریکا
اِشکَها
جدول کلمات
ترد
پیشنهاد کاربران
اسیب پذیر
ناقص . ترد.
ناقص، آسیب پذیر، ترد
مثلآ نازک، زود میشکند
کاسر
آسیب پذیر است
کلمات دیگر: