مترادف خلص : خالص، ناب، سره ، انتیم، صمیمی
متضاد خلص : ناسره
pure, unmixed
native, neat
باز خريدن , از گرو در اوردن , رهايي دادن
خالص، ناب، سره ≠ ناسره
۱. خالص، ناب، سره ≠ ناسره
۲. انتیم، صمیمی
خلص . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) جایگاهی است در آره میان مکه و مدینه و در این قرای نخلستانها یافت میشود. (از معجم البلدان یاقوت ).
خلص . [ خ َ ل َ ] (ع اِ) گیاهی خوش بوی که بر درختی که نزدیک وی بود می تند و دانه ٔ آن مانند مهره ٔ عقیق است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خلص . [ خ َ ل َ ] (ع مص ) خوش درآمدن استخوان در گوشت و آن در قصب استخوانهای دست و پا باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). یقال : خلص العظم .
خلص . [ خ ِ ] (ع اِ) دوست . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || گزیده . (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خلصاء، خُلصان .
خلص . [ خ ُل ْ ل َ ] (ع ص ) بی آمیغ. پاک . محض . (یادداشت بخط مؤلف ).
- دوست خلص ؛ دوست محض .
|| ج ِ خالص : اهل الروم بیض خلص . (یادداشت بخط مؤلف ).