کلمه جو
صفحه اصلی

ترفیع


مترادف ترفیع : ارتقا، برکشی، پیشرفت، ترقی

برابر پارسی : بالا بردن، برکشیدن، پایه دادن

فارسی به انگلیسی

promotion, preferment, rise, [a.s.] elevating

promotion, [a.s.] elevating


preferment, promotion, rise


فارسی به عربی

ارتفاع , انتشاء , ترقیة , تفضیل , تقدم , جبل , مصعد

مترادف و متضاد

raise (اسم)
سرک، ترفیع، اضافه حقوق

advancement (اسم)
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع

promotion (اسم)
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع، جلو اندازی

upgrade (اسم)
سربالایی، ترفیع، بهبود امکانات

elevation (اسم)
ترفیع، بلندی، علو، جای بلند و برامدگی

lift (اسم)
سرقت، دزدی، پیشرفت، ترقی، ترفیع، بلندی، جر ثقیل، بالابری، اسانسور، بالا بر، بالارو، برخاستگی

preference (اسم)
ترفیع، مزیت، برتری، تقدم، رجحان، ترجیح، اولویت، صلیقه

mount (اسم)
ترفیع، صعود، کوه، تپه، پایه، مقوای عکس، قاب عکس، مرکوب

elation (اسم)
ترفیع، رفعت، بالابری، سرفرازی شادی

preferment (اسم)
ترفیع، ارتقاء، حق تقدم، مقام افتخاری

ارتقا، برکشی، پیشرفت، ترقی


فرهنگ فارسی

بلندکردن، بالابردن، برداشتن
۱-( مصدر ) بالا بردنبر کشیدنبر آوردن. ۲- ( اسم ) برکشی ارتقائ . جمع ترفیعات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) بالا بردن ، برکشیدن .

لغت نامه دهخدا

ترفیع. [ ت َ ] ( ع مص ) برداشتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || دور شدن و دور نمودن ، یقال : رفعهم ؛ ای باعدهم فی الحرب. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || مختلف دویدن خر، یقال : رفع الحمار؛ اذا عدا عدواً بعضه ارفع من بعض. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نیک راندن شتر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شکایت بردن پیش حاکم و نزدیک آن شدن با خصم : رفعه الی الحاکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) در تداول امروز رتبه و درجه بالاتری که به کارمندان کشوری و لشکری دهند. ج ، ترفیعات.

فرهنگ عمید

۱. بلند کردن، بالا بردن، برداشتن.
۲. بالا بردن مقام و رتبه.
۳. ارتقای مقام و رتبه یافتن.

پیشنهاد کاربران

در پارسی " اپرگری"

"فرازمند" ( دارای بلندی و ارتفاع ) یا بگونه ی ویرآگین ( =مجازی ) کسی که دارای رده و پایه بالا می باشد. . . .
کارواژه ی فرزامند کردن= ترفیع دادن

جایزه - پیشرفت

از آنجا که با ترفیع کسی، پایه ی کاری او بالا برده میشود، به گمان بنده، واژه ی � فرابُرد �، میتواند در جایگاه یک نامواژه، به کار برده شود.

با سپاس

بالا بردن مقام شغلی کارمند در یک شرکت یا سازمان که با اضافه حقوق و مزایا همراه است

برابر پارسی واژگان ( ( ترقی دادن، ترفیع دادن ) ) ، واژه ( ( بُرژینیدَن یا بُرژینیتَن ) ) می باشد.
برابر پارسی واژگان ( ( ترقی یافتن، ترفیع یافتن ) ) ، واژه ( ( بُرژیدن یا بُرژیتن ) ) می باشد.
امروزه ما از این کارواژه، واژه ( ( بُرج ) ) را داریم که در زبان پهلوی به گونه ی ( ( بُرز ) ) واگوییده می شده است که در واژگان ( ( بُرزوانگ ( بانگ ) =صدای بلند ) ، بُرزو=بلند جایگاه و. . . می توان دید.
دگرگونی آوایی ( ژ و ز ) در زبانهای ایرانی رواگمند ( رایج ) است. و چون در زبان پارسی با آوای ( ز ) بکار می رود، آن را به گونه ی ( بُرزیدن=ترفیع و ترقی یافتن/ بُرزانیدن=ترفیع و ترقی دادن ) بمانند واژگان ( لرزیدن و لرزانیدن ) بکار می بریم.
واژگانی که می توان از این کارواژه ها ساخت چنین است: ( بُرزِش:ترقی، ترفیع، صعود ) ، ( بُرزان:صعودی ) ، ( بُرزه ) و ( بُرزیده، بُرزاننده ) و. . . ساخت.


کلمات دیگر: