مترادف رویش : بالش، رشد، روییدن، نشو، نما، نمو
رویش
مترادف رویش : بالش، رشد، روییدن، نشو، نما، نمو
فارسی به انگلیسی
growth, outgrowth, vegetation
فارسی به عربی
استنباط
مترادف و متضاد
ریشه، جوانه زنی، رویش
بالش، رشد، روییدن، نشو، نما، نمو
فرهنگ فارسی
( اسم ) عمل روییدن نمو .
فرهنگ معین
(یِ ) (اِمص . ) روییدن ، نمو.
لغت نامه دهخدا
رویش. [ ی ِ ] ( اِمص )عمل روییدن. نمو. ( فرهنگ فارسی معین ) ( لغات فرهنگستان ). رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 162 و 166 و 172 شود.
فرهنگ عمید
عمل روییدن، نمو.
فرهنگستان زبان و ادب
{increment} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] هرنوع افزایش در محیط یا قطر یا سطح برابر سینه یا ارتفاع یا حجم یا کیفیت یا ارزش درخت
{outgrowth} [زیست شناسی-میکرب شناسی] تخریب پوسته و لایه های خارجی که به ظهور یک یاختۀ رویای جدید منجر می شود
{outgrowth} [زیست شناسی-میکرب شناسی] تخریب پوسته و لایه های خارجی که به ظهور یک یاختۀ رویای جدید منجر می شود
واژه نامه بختیاریکا
هیزُو
پیشنهاد کاربران
ابتدا ریشه چه سپس جوانه زدن رویان
رشد کردن ، قدکشیدن
رشد کردن
سبز شدن
جنون نبات ؛ رویش فراوان گیاه. ( دزی ج 1 ص 220 ) .
کلمات دیگر: