کلمه جو
صفحه اصلی

تسلی دادن


مترادف تسلی دادن : دل جویی کردن، دلداری دادن، تسلا بخشیدن، آرامش بخشیدن، نواختن

متضاد تسلی دادن : آزردن

برابر پارسی : دلداری دادن

فارسی به انگلیسی

allay, condole, comfort, console, solace


allay, condole, comfort, console, solace, to console

to console


فارسی به عربی

اشعر بالارتیاح , عز , عزاء

مترادف و متضاد

دل‌جویی کردن، دلداری دادن، تسلا بخشیدن، آرامش‌بخشیدن ≠ آزردن


نواختن


۱. دلجویی کردن، دلداری دادن، تسلا بخشیدن، آرامشبخشیدن
۲. نواختن ≠ آزردن


relieve (فعل)
تخفیف دادن، کمک کردن، داشتن، تسلی دادن، بر کنار کردن، خلاص کردن، تغییر پست دادن، بر جسته ساختن، ریدن

soothe (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن

solace (فعل)
ارام کردن، تسلی دادن، تسلیت گفتن

becalm (فعل)
ارام کردن، از پیشرفت بازداشتن، تسلی دادن

console (فعل)
تسلی دادن، دلداری دادن، تسلیت دادن

cherish (فعل)
تسلی دادن، عزیز کردن، پروردن، گرامی داشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اندوه کسی را بر طرف کردن خاطر کسی را شاد کردن .

لغت نامه دهخدا

تسلی دادن. [ ت َ س َل ْ لی دَ ] ( مص مرکب )آرامش بخشیدن. دلگرمی دادن. در بیت زیر معنی اقناع کردن ، خود را به ندانستگی زدن ظاهر است :
به رغم من کند با هر کسی گرمی و من خود را
تسلی داده می گویم که استغنا نمی داند.
حاجی اسماعیل یحیی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی ساره

دلداری دادن


پیشنهاد کاربران

sustain ( one ) in ( something )


کلمات دیگر: