مترادف تریاکی : افیونی، معتاد، وافوری ، به رنگ تریاک، تریاک گون
متضاد تریاکی : سالم، غیرمعتاد
addicted to smoking opium, opium - coloured, [n.] opium- smoker, opium - fiend
freak, junky
صفت ≠ سالم، غیرمعتاد
افیونی، معتاد، وافوری
۱. افیونی، معتاد، وافوری ≠ سالم، غیرمعتاد
۲. بهرنگ تریاک، تریاکگون
تریاکی . [ ت َرْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگوران در بخش ماه نشان شهرستان زنجان و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ملا طغرا (در تعریف گل کوکنار از آنندراج ).
معز فطرت (از آنندراج ).