کلمه جو
صفحه اصلی

خلاقیت


مترادف خلاقیت : آفرینشگری، ابتکار، ابداع، سازندگی

برابر پارسی : آفرینش گری، آفرینشگری، نوآفرینی، نوآوری

فارسی به انگلیسی

creativeness, creativity, ingenuity, invention, inventiveness, originality


creativeness, creativity, ingenuity, invention, inventiveness, originality, creative power, creatorship

creative power, creatorship


مترادف و متضاد

سازندگی


۱. آفرینشگری، ابتکار، ابداع
۲. سازندگی


آفرینشگری، ابتکار، ابداع


فرهنگ فارسی

امکان ساختن صورت‌های جدید بدون استفاده از قواعد رایج زبان


← آفرینندگی


خلق کردن آفریدن

لغت نامه دهخدا

خلاقیت. [ خ َل ْ لا قی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) خلق کردن. آفریدن. بوجود آوردن.

دانشنامه عمومی

آفرینندگی یا آفرینشگری یا خلاقیت، مهم ترین و اساسی ترین قابلیت و توانایی انسان و بنیادی ترین عامل ایجاد ارزش است که در همهٔ ابعاد و جوانب زندگی وی نقش کاملاً حیاتی ایفا می کند. خلاقیت و نوآوری از والاترین ویژگی های انسان است. همهٔ علوم، تولیدات، فناوری ها، صنایع، ابداعات، اختراعات، هنرها، ادبیات، موسیقی، معماری و به طور کلی اساس انواع تمدن ها از ابتدا تاکنون و کلیهٔ دستاوردهای بشری، جلوه های گوناگونِ خلاقیت و نوآوری است. تمدن انسانی و زندگی وی بدون خلاقیت امکان پذیر نیست.
تعریف مسئله: در این مرحله فرد مسائلی را که باید حل کند شناسایی و انتخاب می کند.
آماده سازی: جمع آوری و گزینش داده های مربوط به موضوع که این داده ها شامل دانشی که از قبل در ذهن وجود داشته به علاوه دانش هایی است که جدیداً برای حل خلاق مسئله جمع آوری می کنیم.
خلاقیت مفهومی است که تعریف های آن در طول زمان تغییراتی کرده است و پژوهشگران مختلف تعاریف متعددی برای آن ارائه نموده اند که البته اشتراک معنایی زیادی دارند.
به عنوان مثال تورنس، خلاقیت را به عنوان نوعی مسئله گشایی مد نظر قرار داده است. به نظر وی تفکرِ خلاقِ مختصر عبارتست از فرایند حس کردن مسائل یا کاستی های موجود در اطلاعات، فرضیه سازی دربارهٔ حل مسائل و رفع کاستی ها، ارزیابی و آزمودن فرضیه‎ها، بازنگری و بازآزمایی آن ها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران.
خلاقیت شامل تولید چیزی است که هم اصیل و هم ارزشمند باشد و نشأت گرفته از فرایندهای خودآگاه و ناخودآگاه انسان می باشد. از نظر یک دیدگاه علمی محصولات تفکر خلاق گاهی اوقات به تفکر واگرا ارجاع داده می شود. همانند دیگر پدیده ها در علم یک دیدگاه یا تعریف یگانه از خلاقیت وجود ندارد و به طور متنوع به موارد زیر منسوب شده است: فرایند شناختی، محیطی اجتماعی، ویژگی فردی، شانس و همچنین مواردی مانند نبوغ، بیماری های روانی و شوخ طبعی پیوند داده شده است.

فرهنگ فارسی ساره

آفرینشگری، نوآفرینی، نوآوری، آفرینش گر


فرهنگستان زبان و ادب

{creativity} [زبان شناسی] امکان ساختن صورت های جدید بدون استفاده از قواعد رایج زبان

جدول کلمات

ابتکار

پیشنهاد کاربران

آفرینندگی و آفریدگری
آفرینش بجای خلقت که نام کارواژه ( اسم مصدر ) است مینشیند و و خالق و خلاق ( باب فعال = بسیار انجام دهنده ی کاری ) به چم آفریننده / آفریدگار هستند و بر این پایه، خلاقیت همان آفریدن نیست و کاروری در آفریدن است پس آفرینندگی و آفریدگری در خور آن است. هر واژه ای باید در جای خودش بنشیند

به نظر من خلاقیت به معنای آن چیزی که در آن ابتکار به خرج رفته است می باشد

( اصطلاحات مدیریت ) توانایی ابتکار و ابداع

فرآیند تفکری است که در جهت ایجاد اندیشه ها به ما کمک میکتد

ابداع . . . . . ابتکار . . . . . . نواوری. . . . . .


کلمات دیگر: