کلمه جو
صفحه اصلی

تسوید


مترادف تسوید : سیاه کردن، پیش نویس کردن، چرکنویس کردن، مسوده کردن ، نگاشتن، نوشتن

متضاد تسوید : پاکنویس کردن

فارسی به انگلیسی

making a rough draft of

مترادف و متضاد

سیاه کردن ≠ پاکنویس کردن


پیش‌نویس کردن، چرکنویس کردن، مسوده کردن


۱. سیاه کردن
۲. پیشنویس کردن، چرکنویس کردن، مسوده کردن ≠ پاکنویس کردن
۳. نگاشتن، نوشتن


فرهنگ فارسی

سیاه کردن، سیاه کردن کاغذ، نوشتن
( مصدر ) ۱- سیاه کردن تسوید اوراق . ۲- مسوده کردن پیش نویس کردن . جمع : تسویدات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) سیاه کردن .

لغت نامه دهخدا

تسوید. [ ت َ س ْ ] ( ع مص ) مهتر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( آنندراج ). مهتر گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سید و رئیس کردن کسی را. ( از متن اللغة ). سید گردانیدن کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سیاه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). سیاه کردن و کنایه از نوشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رنگ چیزی را سیاه گردانیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || مهتران قومی را کشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بزرگ قومی را کشتن. ( از متن اللغة ). کشتن بزرگ و مهتری را. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || کوفتن پلاس کهنه را جهت تداوی پشت ریش شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || دلیر گردانیدن کسی را. ( از متن اللغة ). || دلیر شدن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. سیاه کردن.
۲. [مجاز] نوشتن.


کلمات دیگر: