راغب بودن و اشتیاق داشتن .
شوق داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شوق داشتن. [ ش َ / شُو ت َ ] ( مص مرکب ) راغب بودن. اشتیاق داشتن. ( ناظم الاطباء ) :
چه ذوق از ذکر پیدا آید او را
که پنهان شوق مذکوری ندارد.
تو به یک جرعه دیگر چه بری از دستم.
چه ذوق از ذکر پیدا آید او را
که پنهان شوق مذکوری ندارد.
سعدی.
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم تو به یک جرعه دیگر چه بری از دستم.
سعدی.
پیشنهاد کاربران
شوق در سر داشتن
کلمات دیگر: