کلمه جو
صفحه اصلی

خورگو

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع بر سر راه مالرو قلعه قاضی به سیاهو .

لغت نامه دهخدا

خورگو. [ خُرْ ] ( اِخ )دهی است دهستان سیاهوی بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ،واقع بر سر راه مالرو قلعه ماضی به سیاهو. این دهکده کوهستانی و گرمسیر و با 2311 تن سکنه است. آب آن ازرودخانه و محصول آن خرما و مرکبات و شغل اهالی زراعت. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

دانشنامه عمومی

روستای خورگو از توابع بخش مرکزی شهرستان بندرعباس در استان هرمزگان در جنوب ایران است.
زنده دل، دستیاران، حسن. (مجموعه کتاب های راهنمای جامع ایرانگردی استان هرمزگان) ج۱. چاپ و انتشار سال ۱۹۹۸ میلادی.
این روستا در ۶۰ کیلومتری شمال شرقی شهر بندرعباس و در یک منطقه پایه کوهی واقع شده است و آب و هوای بسیار معتدل و مطلوبی دارد. هوایی معتدل در تابستان و زمستانی سرد و پوشیده از برف میباشد. وجود رودخانه، چشمه آب گرم خورگو، ارتفاعات، پوشش گیاهی مناسب و حیات وحش در آن جلوه های طبیعی زیبا و جالبی به این منطقه بخشیده است.
یک زیارتگاه (معروف به ذاتیفان)، یک قدمگاه و یک باب مسجد قدیمی از جاذبه های زیارتی روستا است.
خورگو مجموعه ای از چند آبادی مختلف است که همگی آنها در پای کوهی بلند واقع شده اند که نام آنها به ترتیب قرارگیری از غرب به شرق عبارتند از:

پیشنهاد کاربران

اسم اصلی این روستا خور کوه بوده است
از دو بخش تشکیل شده است
خور: آبراهه
کوه: کوه
روستایی که در میان کوه قرارگرفته و از کنار آن آبراهه و رودخانه بزرگی قراردارد.


اسم خورگو قبلا خارکوه بوده است

خور گو = آبراهی برای گفت و گو


کلمات دیگر: