کلمه جو
صفحه اصلی

تعطی

فرهنگ فارسی

عطا خواستن

لغت نامه دهخدا

تعطی. [ ت َ ع َطْ طی ] ( ع مص ) عطا خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مرتکب کاری گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرتکب کاری شدن و فرورفتن در آن. ( از اقرب الموارد ). || آغاز نمودن کار زشت و ذلت را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شتافتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بخشیدن


کلمات دیگر: