کلمه جو
صفحه اصلی

مراقبت


مترادف مراقبت : پاس، ترصد، ترقب، توجه، تیمارداشت، حفاظت، دقت، دیده بانی، رعایت، محارست، مراعات، مواظبت، ناظری، نظارت، نگاهبانی، نگهداری، نیوشه، نگهبانی کردن، مواظبت کردن

برابر پارسی : دیده بانی، نگهبانی، فرابینی، تیمار، نگهداری

فارسی به انگلیسی

attention, supervision, control, [lit.] contemplation


attention, care, guard, lookout, vigilance, watch, supervision, control, [lit.] contemplation, jealousy

attention, care, guard, jealousy, lookout, vigilance, watch


فارسی به عربی

مراقبة , نظر

مترادف و متضاد

مواظبت کردن


attention (اسم)
دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس، خبردار، ادب و نزاکت، حاضرباش

care (اسم)
توجه، غم، بیم، مواظبت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، مراقبت، پروا، دلواپسی غم

contemplation (اسم)
تامل، مراقبت، غور، تفکر، تعمق، خلسه

tendance (اسم)
توجه، مواظبت، حضور، پرستاری، مراقبت

vigilance (اسم)
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک

meditation (اسم)
اندیشه، خیال، مراقبت، تفکر، تعمق، عبادت

surveillance (اسم)
مراقبت، نظارت، مبصری

watch (اسم)
مراقبت، ساعت، پاس، پاسداری، کشیک، دیدبان، مدت کشیک، ساعت جیبی و مچی

guarding (اسم)
مراقبت، محافظت

watchfulness (اسم)
دقیق، مراقبت، هشیاری، پاسداری

observation (اسم)
نظر، مراقبت، ملاحظه، رعایت، مشاهده، تماشا، رصد کردن، قوه مشاهده

concentration (اسم)
مراقبت، تغلیظ، جمع شدگی

look-out (اسم)
مراقبت، دیدگاه، دید، دیده بان، چشم انداز، دور نما، نظریه، عمل پاییدن

نگهبانی کردن


پاس، ترصد، ترقب، توجه، تیمارداشت، حفاظت، دقت، دیده‌بانی، رعایت، محارست، مراعات، مواظبت، ناظری، نظارت، نگاهبانی، نگهداری، نیوشه


۱. پاس، ترصد، ترقب، توجه، تیمارداشت، حفاظت، دقت، دیدهبانی، رعایت، محارست، مراعات، مواظبت، ناظری، نظارت، نگاهبانی، نگهداری، نیوشه
۲. نگهبانی کردن
۳. مواظبت کردن


فرهنگ فارسی

نگهبانی کردن، یرنظرقراردادن ، دیدبانی، نگهبانی
۱- ( مصدر ) مواظبت کردن : ... و در مراقبت حق بلایم. خفق و گفت و گوی لشکر التفات ننماید . ۲ - نگاهبانی کردن .۳- الف - نگاهداشتن قلب است از بدیها . ب - عبارت از یقین بنده است باینکه خداوند در جمیع احوال عالم برقلب و ضمیر ومطلع بررازهای درونی اوست . البته همین که سالک یقین حاصل کرد باینکه خدا همیشه او را می بیند و بر زوایای درون او واقف و مطلع است مراقب خواطر ناپسندی خواهد بود که قلب را از ذکر خداوند باز میدارد . یا مراقب. ( مراقبت ) باطن . امتحان و جدان و باطن خود . ۴ - طلوع کردن رقیب کوکبی افقی از مشرق بهنگامی که این کوکب در مغرب غروب کند . ۵ - ( اسم ) مواظبت . ۶ - نگاهبانی . ۷ - یکی از زحافات بیست و دوگان. اشعار عرب که در اشعار فارسی نیز مستعمل است . آنست که سقوط یکی از دو حرف باثبوت دیگر ی متلازمان باشند یعنی دو حرف نه باهم ساقط شوند و نه با هم ثابت باشند و این ( اسم را ) از مراقبت کواکب افقی گرفتهاند . بدانک مراقبت قایم است میان یائ مفاعیلن و نون آن در نوع مسدس از بحر هزج اخرب و خاص درین نوع بعد از مفعول یا مفاعیل آید بسقوط نون یا مفاعلن آید بسقوط یا و در مسدس این بهیچ و جه بعد از مفعول مفاعیلن سالم نیاید جمع مراقبات .

فرهنگ معین

(مُ قِ بَ ) [ ع . مراقبة ] (مص . ل . ) ۱ - نگاهبانی . ۲ - دیده بانی کردن .

لغت نامه دهخدا

مراقبت. [ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ] ( ازع اِمص ) مراقبة در تمام معانی. رجوع به مراقبة و نیز مراقبه شود. || مواظبت : چون صاحب رای بر این نسق به مراقبت احوال خود پرداخت در همه اوقات گزاردن کارها در قبضه تصرف خود تواند داشت. ( کلیله و دمنه ). دو طرف در اکرام ایشان مراقبت نمود یکی رعایت حقوق تاش... ( ترجمه تاریخ یمینی ص 75 ). || حراست. نگهبانی. حفاظت. حفظ : در مراقبت حق به لائمه خلق و گفت و گوی لشکر التفات ننماید. ( المعجم ، از فرهنگ فارسی معین ). || چشم داشت. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به مراقبة شود. || ( در اصطلاح نجوم ) طلوع کردن رقیب کوکبی افقی از مشرق به هنگامی که این کوکب در مغرب غروب کند. ( المعجم ، ص 48 ). || ( در اصطلاح عرفا ) مراقبت نگاه داشتن دل است از بدی ها؛ برخی گفته اند مراقبت آن است که بدانی که آفریدگار عز اسمه بر هر چیزی توانا و قادر است ؛ و نیز گفته اند: حقیقت مراقبت آن است که خدای را به نحوی پرستش کنی که گوئی او در برابر دیدگان تو حاضر و ناظر است و اگر تو اورا نمی بینی او ترا می بیند. بعضی از اهل اشارت گفته اند که : مراقبت دو گونه است : یکی مراقبت عام است و آن ترس از خدای تعالی است دیگری مراقبت خاص است که امیدواری است به خدا. ( از خلاصة السلوک ). و در اسرار الفاتحه آمده که : مراقبت عبارت است از مراعات سر به ملاحظه حق. ابراهیم خواص گوید: مراقبت خلوص باطن است باخدای تعالی در آشکار و پنهان. دیگری گوید: مراقبت بیرون شدن نفس است از حول و قوه خود و انتظار لطف و رضای او داشتن و روی بازگردانیدن از غیر او. ( از کشاف اصطلاحات فنون ). مراقبة: استدامة علم العبد باطلاع الرب علیه فی جمیع احواله. ( تعریفات ) : یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فروبرده و در بحر مکاشفت مستغرق گشته. ( گلستان سعدی ). || ( در اصطلاح عروض ) مراقبت آن است که سقوط یکی از دو حرف با ثبوت دیگری متلازمان باشند؛ یعنی دو حرف نه با هم ساقط شوند و نه باهم ثابت باشند، و این اسم از مراقبت کواکب افقی گرفته اند : و چون حقیقت مراقبت معلوم شد بدان که مراقبت قایم است میان یاء مفاعیلن و نون آن در نوع مسدس از بحر هزج اخرب ، و خاص در این نوع بعد از مفعول یا مفاعیل آید به سقوط نون ، یا مفاعلن آید به سقوط یاء؛ و در مسدس این نوع به هیچ وجه بعد از مفعول مفاعلین سالم نیاید. ( از المعجم ص 48 ).

مراقبة. [ م ُ ق َ ب َ ] ( ع مص ) نگاهبانی کردن. ( منتهی الارب ). حراست کردن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). نگاه داشتن چیزی را. ( از غیاث اللغات ). یکدیگر را نگاهبانی کردن. ( صراح ) ( منتهی الارب ). || کسی را چشم داشتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). ترقب. انتظار کسی را داشتن. توقع داشتن. ( از متن اللغة ). امید داشتن. ( از غیاث اللغات ). امید داشتن به کسی. ( یادداشت مؤلف ). || از کسی ترسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). خوف داشتن. || راقَب َ اﷲ فی امره ؛ خافه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به حاشیه ذیل مراقب شود. || ( در اصطلاح عروض ) مراقبت. رجوع به مراقبت شود. || ( در اصطلاح عرفا ) مراقبه. مراقبت. رجوع به مراقبت شود. || ( در نجوم ) مراقبة. مراقبت. رجوع به مراقبت شود.

مراقبت . [ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ] (ازع اِمص ) مراقبة در تمام معانی . رجوع به مراقبة و نیز مراقبه شود. || مواظبت : چون صاحب رای بر این نسق به مراقبت احوال خود پرداخت در همه ٔ اوقات گزاردن کارها در قبضه ٔ تصرف خود تواند داشت . (کلیله و دمنه ). دو طرف در اکرام ایشان مراقبت نمود یکی رعایت حقوق تاش ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 75). || حراست . نگهبانی . حفاظت . حفظ : در مراقبت حق به لائمه ٔ خلق و گفت و گوی لشکر التفات ننماید. (المعجم ، از فرهنگ فارسی معین ). || چشم داشت . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رجوع به مراقبة شود. || (در اصطلاح نجوم ) طلوع کردن رقیب کوکبی افقی از مشرق به هنگامی که این کوکب در مغرب غروب کند. (المعجم ، ص 48). || (در اصطلاح عرفا) مراقبت نگاه داشتن دل است از بدی ها؛ برخی گفته اند مراقبت آن است که بدانی که آفریدگار عز اسمه بر هر چیزی توانا و قادر است ؛ و نیز گفته اند: حقیقت مراقبت آن است که خدای را به نحوی پرستش کنی که گوئی او در برابر دیدگان تو حاضر و ناظر است و اگر تو اورا نمی بینی او ترا می بیند. بعضی از اهل اشارت گفته اند که : مراقبت دو گونه است : یکی مراقبت عام است و آن ترس از خدای تعالی است دیگری مراقبت خاص است که امیدواری است به خدا. (از خلاصة السلوک ). و در اسرار الفاتحه آمده که : مراقبت عبارت است از مراعات سر به ملاحظه ٔ حق . ابراهیم خواص گوید: مراقبت خلوص باطن است باخدای تعالی در آشکار و پنهان . دیگری گوید: مراقبت بیرون شدن نفس است از حول و قوه ٔ خود و انتظار لطف و رضای او داشتن و روی بازگردانیدن از غیر او. (از کشاف اصطلاحات فنون ). مراقبة: استدامة علم العبد باطلاع الرب علیه فی جمیع احواله . (تعریفات ) : یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فروبرده و در بحر مکاشفت مستغرق گشته . (گلستان سعدی ). || (در اصطلاح عروض ) مراقبت آن است که سقوط یکی از دو حرف با ثبوت دیگری متلازمان باشند؛ یعنی دو حرف نه با هم ساقط شوند و نه باهم ثابت باشند، و این اسم از مراقبت کواکب افقی گرفته اند : و چون حقیقت مراقبت معلوم شد بدان که مراقبت قایم است میان یاء مفاعیلن و نون آن در نوع مسدس از بحر هزج اخرب ، و خاص در این نوع بعد از مفعول یا مفاعیل آید به سقوط نون ، یا مفاعلن آید به سقوط یاء؛ و در مسدس این نوع به هیچ وجه بعد از مفعول مفاعلین سالم نیاید. (از المعجم ص 48).


فرهنگ عمید

۱. نگهبانی کردن، زیر نظر قرار دادن.
۲. دیدبانی، نگهبانی.
۳. (تصوف ) توجه کامل داشتن سالک نسبت به حق.

دانشنامه عمومی

مراقبت (آلبوم). «مراقبت» (به انگلیسی: Take Care) آلبومی از هنرمند اهل کانادا دریک است که در سال ۲۰۱۱ میلادی منتشر شد.

فرهنگ فارسی ساره

تیمار، نگهدار


فرهنگستان زبان و ادب

{care} [علوم سلامت] خدماتی که متخصصان سلامت به منظور کمک به بیماران ارائه می کنند
{surveillance} [علوم سلامت] جمع آوری و تحلیل و تفسیر مستمر و سامانمند داده های مربوط به یک بیماری یا وضع سلامت همگانی متـ . فرابینی

واژه نامه بختیاریکا

دَربه وَربه کردن؛ دَرگه ورگه؛ اَو دِلَو

پیشنهاد کاربران

مراقبت: نگه داری

نگهداری ، بخشش

نگهداری . نگهبانی . پاسداری . مواظبت . محافظت .

هوای خود یا کسی را داشتن

نمونه ها:
ـ می توانی هوای این بچه را داشته باشی تا من برگردم؟
ـ برو جلو، نترس! من هوایت را دارم.
ـ هوای خودت را داشته باش!

معنی مراقبت : نگه داری

این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
پَوابpavãb ( اوستایی: پَواو )
مِنائیس menãis ( اوستایی: مِنائیچا )
دَتَران datarãn ( اوستایی: دَدَران )
زَئِم zaem ( اوستایی: زَئِمَن )

پاییدن

پاسداری

we can say attention

حالت تفکر و تامل عارفانه

زیر چشم داشتن

�مراقبت� ( �مراقبت کردن� ) در پارسی به درازنای تاریخ، آرش های گوناگون و تا اندازه ای ناروشن یافته است؛ یکی از آن ها با اندک چشم پوشی، همتراز �نگهبانی� است که کاربرد آن در جمله گاه با دشواری هایی روبروست؛ بجای �مراقبت کردن� در این آرش ویژه، �زیر چشم داشتن� را پیشنهاد می کنم.

برگرفته از پیوند زیر:
https://www. parsi. wiki/fa/wiki/topicdetail/860ae5089bb14bde91b2ccf9f5fe09c3


هجا کردن مراقبت



نگهداری

پرستاری

مراقبت ( Surveillance ) : [ اصطلاح پزشکی ] یعنی جمع آوری منظم و مستمر، پردازش، تجزیه و تحلیل و تفسیر داده های یک پدیده بهداشتی با اهدافی چون ریشه کنی بیماری – حذف بیماری – کنترل بیماری

پاس - پاسبانی ( پهلوی ) دیدهبانی


کلمات دیگر: