مترادف مرحله : بار، دفعه، مرتبه، وهله، توقفگاه، منزل، منزلگاه
برابر پارسی : رده، پله، گام، زینه، گامه
stage, phase, process, remove
gradation, grade, instance, once, place, point, sitting, stage, step
منظر , وجهه , صورت , لحاظ , پايه , مرحله , دوره تحول وتغيير , اهله قمر , جنبه , وضع , مرحله اي کردن , صحنه
بار، دفعه، مرتبه، وهله
توقفگاه، منزل، منزلگاه
۱. بار، دفعه، مرتبه، وهله
۲. توقفگاه، منزل، منزلگاه
نظامی .
نظامی .
نظامی .
سعدی .
حافظ.
مرحلة. [ م َ ح َ ل َ ] (ع اِ) فرودآمدنگاه . (منتهی الارب ). منزلگاه . (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ). منزل . مرحل . (مهذب الاسماء). منزل بین دو منزل . (از متن اللغة). || منزلی که از آنجا بار می بندندو حرکت می کنند. (از متن اللغة). کوچگاه . (غیاث اللغات ). || مسافتی که مسافر در طول یک روز می پیماید. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). شش فرسخ و دو ثلث فرسخ است در زمین هموار. (دمشقی یادداشت مؤلف ). مقدار مسافت چهار فرسنگ . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ، مراحل . || جای رخت و اسباب . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).
مرحلة. [ م ُ رَح ْ ح َ ل َ ] (ع ص ) شتری که بر آن پالان نهاده باشند . (منتهی الارب )(از متن اللغة). || شتری که او را فرود آورده باشند . (متن اللغة).
گامه