کلمه جو
صفحه اصلی

قیش

فارسی به انگلیسی

belt, thong

thong, strap


فارسی به عربی

جلد

مترادف و متضاد

strap (اسم)
تسمه، بند چرمی، تسمه فلزی، خش، قیش، بند رکاب، تسمه رکاب، تازیانه زنی

thong (اسم)
تسمه، قیش

leather (اسم)
بند چرمی، چرم، قیش، قیش چرمی

latchet (اسم)
تسمه، بند کفش، قیش

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چرم ۲ - تسمه دوال کمر ۳ - چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کنند : تیغ را مالید بر قشی که بود پیش تخمش در رکوع و در سجود . ( عارف ) ۴ - نان خمیر و فطیر .

فرهنگ معین

(قَ یا ق ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - چرم . ۲ - تسمه ، دوال کمر. ۳ - چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کنند. ۴ - کنایه از: نان خمیر و فطیر.

لغت نامه دهخدا

قیش. [ ق َ / ق ِ ] ( ترکی ، اِ ) چرم. || تسمه. دوال کمر. || چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کند. ( فرهنگ فارسی معین ) :
تیغ را مالید بر قیشی که بود
پیش تخمش در رکوع و در سجود.
عارف ( از فرهنگ فارسی معین ).
|| نان خمیر و فطیر. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. تسمۀ چرمی که سلمانی ها از آن برای تیز کردن تیغ استفاده می کنند.
۲. نوار چرمی، تسمه.

گویش مازنی

/gheysh/ چرم کمربند چرمی

چرم کمربند چرمی


واژه نامه بختیاریکا

هچه

پیشنهاد کاربران

قیش ( Qış ) در زبان ترکی به معنی زمستان


کلمات دیگر: