کلمه جو
صفحه اصلی

مخمصه


مترادف مخمصه : اشکال، دردسر، قید، سختی، دشواری، گرفتاری، گیرودار، مخاطره، گرسنگی، رنج، زحمت، بدبختی، غم بزرگ

برابر پارسی : تنگنا، رنج، گرفتاری، هچل

فارسی به انگلیسی

conjuncture, contretemps, corners, dilemma, hot water, jam, pass, pickle, plight, predicament, scrape, strait, trouble


conjuncture, corners, dilemma, hot water, jam, pass, pickle, plight, predicament, strait, trouble, fix, funk, bind, contretemps, scrape, hornets nest

مترادف و متضاد

گرسنگی


رنج، زحمت


بدبختی، غم بزرگ


plight (اسم)
گرفتاری، موقعیت، مخمصه

difficulty (اسم)
سختی، مشقت، محظور، اشکال، عقده، مشکل، مضیقه، دشواری، زحمت، گرفتگیری، مخمصه

predicament (اسم)
حالت، مخمصه، وضع نامساعد، وضع خطرناک

اشکال، دردسر، قید، سختی، دشواری، گرفتاری، گیرودار، مخاطره


۱. اشکال، دردسر، قید، سختی، دشواری، گرفتاری، گیرودار، مخاطره
۲. گرسنگی
۳. رنج، زحمت
۴. بدبختی، غم بزرگ


فرهنگ فارسی

خالی بودن معده ا طعام ، گرسنگی مفرط ، رنج و زحمت، ابتلا و گرفتاری
(اسم ) ۱- گرسنگی مفرط . ۲- سوزش و رنجی که از گرسنگی در شکم پیدا شود . ۳- رنج زحمت . ۴- پیچیدگی کار اشکال . یا در ( به ) مخمصه گرفتار شدن . دچار اشکال شدن .

فرهنگ معین

(مَ مَ صَ یا ص ) [ ع . مخمصة ] (اِ. ) ۱ - گرسنگی ، خالی بودن معده . ۲ - رنج ، زحمت ، گرفتاری .

لغت نامه دهخدا

( مخمصة ) مخمصة. [ م َ م َ ص َ ] ( ع مص ) باریک میان کردن. ( المصادر ). خمصه الجوع خمصاً و مخمصة؛ باریک کرد او را گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به خمص شود. || ( اِمص ) گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( دهار چ بنیاد فرهنگ ) ( ترجمان القرآن ). گرسنگی مفرط و سوزشی که از گرسنگی در شکم و سینه پیدا شود. ( غیاث ) ( آنندراج ). گرسنگی سخت و آن حالتی که از نخوردن عارض شود مانند حالتی که از پر خوردن روی دهد. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) مجازاً به معنی غم عظیم اضطراب انگیزمستعمل است. ( از آنندراج ) ( از غیاث ). بدبختی و غم عظیم اضطراب انگیز. ( ناظم الاطباء ) در تداول گرفتاری و پیچیدگی در کار. هَچَل و غالباً با افتادن صرف شود.
- در مخمصه افتادن ؛ در هچل افتادن. گرفتار مشکلی سخت شدن.

مخمصة. [ م َ م َ ص َ ] (ع مص ) باریک میان کردن . (المصادر). خمصه الجوع خمصاً و مخمصة؛ باریک کرد او را گرسنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به خمص شود. || (اِمص ) گرسنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار چ بنیاد فرهنگ ) (ترجمان القرآن ). گرسنگی مفرط و سوزشی که از گرسنگی در شکم و سینه پیدا شود. (غیاث ) (آنندراج ). گرسنگی سخت و آن حالتی که از نخوردن عارض شود مانند حالتی که از پر خوردن روی دهد. (ناظم الاطباء). || (اِ) مجازاً به معنی غم عظیم اضطراب انگیزمستعمل است . (از آنندراج ) (از غیاث ). بدبختی و غم عظیم اضطراب انگیز. (ناظم الاطباء) در تداول گرفتاری و پیچیدگی در کار. هَچَل و غالباً با افتادن صرف شود.
- در مخمصه افتادن ؛ در هچل افتادن . گرفتار مشکلی سخت شدن .


فرهنگ عمید

رنج، زحمت، گرفتاری.

دانشنامه عمومی

مخمصه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
«مخمصه» کلمه ای که در اصل به معنی گرسنگی و خالی بودن معده است و مجازاً «بدبختی و غم عظیم اضطراب انگیز» نیز معنی می دهد. در تداول، در معنای «گرفتاری» و «پیچیدگی در کار» هم به کار رفته.
مخمصه (فیلم ۱۹۷۰)، فیلمی به کارگردانی یرژی اسکولیموفسکی محصول بریتانیا و آلمان
مخمصه (فیلم ۱۹۹۵)، فیلمی به کارگردانی مایکل مان محصول ایالات متحدهٔ آمریکا
مخمصه (فیلم ۱۳۸۶)، فیلمی به کارگردانی محمدعلی سجادی محصول ایران
مخمصه (فیلم ۲۰۱۳)، فیلمی به کارگردانی پال فیگ محصول ایالات متحدهٔ آمریکا
مخمصه (مجموعهٔ تلویزیونی)، یک مجموعهٔ تلویزیونی به کارگردانی فرهاد مجدآبادی محصول ایران، ۱۳۶۲

نقل قول ها

مخمصه (فیلم ۱۹۹۵). مخمصه (به انگلیسی: Heat) فیلمی است آمریکایی در ژانر جنایی و اکشن به نویسندگی و کارگردانی مایکل مان است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَخْمَصَةٍ: قحطی و گرسنگی
ریشه کلمه:
خمص (۲ بار)

«مَخْمَصَه» از مادّه «خَمْص» (بر وزن لمس) به معنای «فرورفتگی» است، و به معنای گرسنگی شدید که باعث فرورفتگی شکم می شود نیز آمده است خواه به هنگام قحطی باشد یا به هنگام گرفتاری شخصی.
گرسنگی (نهایه) هر که در گرسنگی مضطّر بخوردن میته و غیره شود در حالیکه به گناه بی میل است خدا آمرزنده و مهربان است نا گفته نماند: اصل همص فرو رفتن و لاغری شکم از گرسنگی و کاستن ورم زخم و نظیر آن است گرسنگی را از آن مخمصه گویند که سبب لاغری شکم و فرو رفتن آن می‏شود راغب مخمصه را گرسنگی که باعث لاغری شکم می‏شود گفته ایضاً در مجمع البیان اخمص قدم آن قسمت از باطن پا است که به زمین نمی‏رسد در اثر فرورفتگی. در نهج البلاغه خطبه 119 درباره مؤمنان فرموده «مُرْهُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکاءِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیامِ» مره و خمص بر وزن عنق جمع امره و اخمص است یعنی آزرده چشم اند از گریه و شکم لاغر اند از روزه و در وصف حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم در خطبه 158 فرموده «خَرَجَ مِنَ الدُّنیا خَمیصاً» از دنیا شکم خالی بیرون رفت. کلمه مخمصه فقط دو بار در قرآن مجید آمده: مائده 3، توبه 120.

واژه نامه بختیاریکا

دقمصِه

جدول کلمات

هچل

پیشنهاد کاربران

I found myself in a dilemma
متوجه شدم تو مخمصه افتادم

گرفتاری در زبان ملکی گالی بشکرد

گرفتار شدن

دردسر. . . گرفتاری. . . . هچل. . . . مصیبت. . . .

ورطه. . . .

گرفتاری


کلمات دیگر: