کلمه جو
صفحه اصلی

مخلوط


مترادف مخلوط : آمیخته، آمیزه، درهم، درهم آمیخته، قاطی، مختلط، ممزوج

برابر پارسی : درهم، آمیخته، درهم آمیخته، درهم آمیزه

فارسی به انگلیسی

mixed, blended, complex, mixture, combination, mélange, [adj.] mixed, [n.] mixture, intermixture, admixture, amalgam, blend, cross, cocktail, mlange, mix, potpourri

mixed, blended, complex, [n.] mixture


intermixture, admixture, amalgam, blend, cross, cocktail, combination, mélange, mix, mixed, mixture, potpourri


فارسی به عربی

خلیة , مزیج

مترادف و متضاد

mix (اسم)
مخلوط، امیزه، اختلاط

blend (اسم)
ترکیب، مخلوط، امیختگی، مخلوطی، امیزه

admixture (اسم)
ترکیب، مخلوط، هم امیزه

mixture (اسم)
ترکیب، مخلوط، امیزش، مخلوطی، امیزه، اختلاط، معجون، اشوره

hash (اسم)
مخلوط، امیزش، خورش، ادم کودن

melange (اسم)
ترکیب، مخلوط، امیختگی، امیزه، اختلاط

composite (اسم)
مخلوط، چیز مرکب، هم گذاره

compost (اسم)
مخلوط، مواد مقوی نباتات

hybrid (اسم)
مخلوط، دو رگه، گیاه پیوندی، جانور دورگه

hodgepodge (اسم)
مخلوط، چیز درهم و برهم، خوراک همه چیز درهم، اش شله قلمکار

mishmash (اسم)
مخلوط، اش شله قلمکار

olio (اسم)
مخلوط، شلوغ، درهم و برهم، چیز درهم ریخته

macedoine (اسم)
مخلوط، اختلاط

blended (صفت)
مخلوط

mixed (صفت)
مخلوط، مختلط، درهم، امیخته، ممزوج، درهم ریخته، ناجنس، قاتی

mingled (صفت)
مخلوط

آمیخته، آمیزه، درهم، درهم‌آمیخته، قاطی، مختلط، ممزوج


فرهنگ فارسی

آمیخته شده، درهم شده، بهم آمیخته
( اسم ) آمیخته در هم آمیخته .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) آمیخته شده ، به هم آمیخته ، به گونه ای که قابل جداسازی باشند. مق . محلول .

لغت نامه دهخدا

مخلوط. [ م َ ] ( ع ص ) آمیخته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آمیخته و درهم و شوریده و سرشته. ( ناظم الاطباء ).
- مخلوط شدن ؛آمیخته شدن. ( ناظم الاطباء ).
- مخلوط کردن ؛ آمیختن و سرشتن و شوریدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

آمیخته شده، درهم شده، به هم آمیخته.

دانشنامه عمومی

مخلوط به معنی درآمیخته شدن دو ماده یا بیشتر با هم است. در شیمی، مخلوط کردن دو یا چند ماده مختلف با یکدیگر را مخلوط می گویند، اما نه آنگونه که ترکیب شیمیایی به وجود آمده باشد.مخلوط اشاره ای است به ترکیب فیزیکی دو یا چند ماده که هویتشان (هرچند به سختی قابل تشخیص باشد) باقی مانده است.
لغت نامه دهخد.
مخلوط، محصول ترکیب فیزیکی مواد شیمیایی است به گونه ای که بعد از این مرحله ترکیبات شیمیایی، یا عناصر مخلوط شده، به مواد شیمیایی دیگری تبدبل نمی شوند و خواص اولیه خود را حفظ می کنند. به رغم تغییر نکردن خاصیت شیمیایی این ساختار، مخلوط به دست آمده ممکن است از لحاظ فیزیکی تغییر کند، از جمله این تغییرات می توان تغییر خاصیت نقطه ذوب مواد را نام برد.با آمیختن مواد مختلف با هم می توان انواع گوناگونی از مواد مخلوط یا نا خالص به حالت جامد، مایع و گاز به وجود آورد.مخلوط ها می توانند مایع در مایع، گاز در گاز، جامد در جامد، گاز در جامد، جامد در گاز، جامد در مایع و گاز در مایع باشند.
مخلوط را می توان به دو گونه همگن یا ناهمگن نام گذاری کرد.در مخلوط همگن، تمامی مواد به صورت یکسان با یکدیگر در آمیخته می شوند و مخلوطی یکدست و غیرقابل تشخیص (به صورت چشمی) به دست می آید. اما در مخلوط ناهمگن نوع مواد و ترکیباتی که در آن استفاده شده است را به راحتی می توان مشخص کرد و در آن، مواد به صورت کامل با یکدیگر مخلوط نشده اند.
عناصر و موادی که باعث ایجاد مخلوط همگن می شوند عبارتند از: مخلوط اکسیژن و نیتروژن، شکر، نمک، و بسیاری از مواد حل شونده در آب، که مخلوطی همگن هستند به گونه ای که مواد به صورت یکدست در آن حل می شوند.

دانشنامه آزاد فارسی

مخلوط (شیمی). مخلوط (شیمی)(mixture)
در شیمی، جسمی شامل دو یا چند ترکیب، بدون تغییر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن ها. هیچ پیوند شیمیاییبین اجزای مخلوط برقرار نیست و اجزای آن به راحتی با روش های فیزیکی جدا می شوند. نیز ← ترکیب

فرهنگ فارسی ساره

آمیخته، درهم


واژه نامه بختیاریکا

شیونیدِه ( شیوسته ) ؛ ششته گلشتِه

جدول کلمات

درهم

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آسْلیک، آسلیت ( آسل از سنسکریت: آسلِشَ= خلط + پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) پهلوی «یک» و سنسکریت «یت» )
نیبادیک، نیبادیت ( نیباد از سنسکریت: نیبانْدهَ = خلط + «یک، یت» )

در پارسی " گمیزش " از بن گمیختن

آمیزه

قاطی_ آمیخته

آمیزش

درهم عجین

جمع بگید


کلمات دیگر: