کلمه جو
صفحه اصلی

محاصره


مترادف محاصره : احاطه، حصر، شهربند، محاصرت، محاط، محصور

برابر پارسی : دورگیری

فارسی به انگلیسی

wall


siege, blockade


encirclement, siege, blockade, wall

encirclement, siege


فارسی به عربی

حصار

مترادف و متضاد

surround (اسم)
محاصره، احاطه

blockade (اسم)
انسداد، محاصره، راه بندان، سد راه

blockage (اسم)
جلوگیری، مانع، انسداد، محاصره، بازداری، ایجاد مانع

leaguer (اسم)
محاصره، عضو اتحادیه، عضو مجمع اتفاق ملل

اسم احاطه، حصر، شهربند، محاصرت، محاط، محصور


احاطه، حصر، شهربند، محاصرت، محاط، محصور


فرهنگ فارسی

کسی رادرحصاریاتنگناانداختن واطراف اورااحاطه کردن
( مصدر ) گرد شخصی ( یا اشخاصی ) یا محلی را فرا گرفتن بطوری که رابط. او ( آنان ) با خارج قطع گردد در حصار گرفتن : طول ایام محاصره در صورت مکابر. زیاد باعث شدت عدوات غازیان عاقبت اندیش زندیه با صاحبان استشاره است . یا محاصر. بری . محاصر. ناحیه یا کشوری از راه خشکی . یا محاصر. بحری . محاصر. ناحیه یا کشوری از راه دریا و قطع رابط. آن با دیاری آزاد .

فرهنگ معین

(مُ ص رِ ) [ ع . محاصرة ] (مص م . ) گرداگرد کسی یا جایی را گرفتن و راه را بر آن بستن .

لغت نامه دهخدا

( محاصرة ) محاصرة. [ م ُ ص َ رَ ] ( ع مص ) حصار.کسی را حصاری کردن به جنگ. ( منتهی الارب ). کسی را درحصار کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).
محاصره. [ م ُ ص َ رَ ] ( ع مص ) گرداگرد گرفتن و حصاری کردن به جنگ. شهربند. شهربندان. دربندان. در حصار گرفتن. گرد چیزی یا کسانی را گرفتن چنانکه نتواند برون شدن. از گرداگرد بند کردن راه کسی را. ( غیاث ) ( از ناظم الاطباء ) : ابوالقاسم فقیه را با جمعی ازارکان دعوت و ابنای دولت بمحاصره ایشان فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 338 ). طول ایام محاصره در صورت مکابره زیاد باعث شدت عداوت غازیان عاقبت اندیش زندیه با صاحبان استشاره است. ( مجمل التواریخ گلستانه ج 1 ص 201 ). || ( اِ ) محل محصور. || بندان. احاطه. || اشتمال. ( ناظم الاطباء ).

محاصره . [ م ُ ص َ رَ ] (ع مص ) گرداگرد گرفتن و حصاری کردن به جنگ . شهربند. شهربندان . دربندان . در حصار گرفتن . گرد چیزی یا کسانی را گرفتن چنانکه نتواند برون شدن . از گرداگرد بند کردن راه کسی را. (غیاث ) (از ناظم الاطباء) : ابوالقاسم فقیه را با جمعی ازارکان دعوت و ابنای دولت بمحاصره ٔ ایشان فرستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 338). طول ایام محاصره در صورت مکابره ٔ زیاد باعث شدت عداوت غازیان عاقبت اندیش زندیه با صاحبان استشاره است . (مجمل التواریخ گلستانه ج 1 ص 201). || (اِ) محل محصور. || بندان . احاطه . || اشتمال . (ناظم الاطباء).


محاصرة. [ م ُ ص َ رَ ] (ع مص ) حصار.کسی را حصاری کردن به جنگ . (منتهی الارب ). کسی را درحصار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).


فرهنگ عمید

کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن.
* محاصرۀ گاز انبری: (نظامی ) حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند.

کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن.
⟨ محاصرۀ گاز‌انبری: (نظامی) حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به‌طوری‌که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز‌انبر در میان بگیرند.


دانشنامه عمومی

محاصره تلاشی است برای قطع کردن منابع کالای غیرمجاز، مواد جنگی یا ارتباطات از یک منطقه خاص توسط زور، به طور کامل یا به طور کامل. یک محاصره نباید با یک تحریم اقتصادی یا تحریم بین المللی که موانع قانونی برای تجارت هستند، اشتباه گرفته شود. محاصره همچنین از محاصره نظامی که معمولاً محاصره یک قلعه یا شهر است، متمایز است و به کل یک کشور یا منطقه اشاره دارد.
محاصره نوار غزه
محاصره نظامی

(پهلوی) پَروَست. || محاصره کردن: پَروَستَن.


دانشنامه آزاد فارسی

محاصره (blockade)
جداسازی زمینی، دریایی یا هوایی از سوی یکی از طرف های متخاصم برای جلوگیری از هر گونه جابه جایی از آن محل یا به آن، به منظور مجبور کردن طرف دیگر به تسلیم بدون حملهیا برای تحقق اهداف سیاسی یا تحریم های اقتصادی (مانند محاصرۀ برلیندر ۱۹۴۸ و محاصرۀ بنادر هواداران کنفدراسیون از سوی نیروهای هوادار اتحاد طی جنگ داخلی امریکا). در جریان جنگ جهانی اول آلمان کوشید با عملیات جنگی زیردریایی های خود انگلستان را محاصره کند، و انگلستان نیز متقابلاً سعی داشت که آلمان را در محاصره قرار دهد. در ۱۹۹۰، کشورهای عضو سازمان ملل در تلاش برای واداشتن عراق به عقب نشینی از خاک کویت توافق کردند که عراق را محاصره کنند، اما این راه حل جای خود را به جنگ علنی داد. در جنگ داخلی یوگسلاوی، صربستان از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ در محاصرۀ اقتصادی بین المللی قرار داشت و بوسنی نیز در فاصلۀ ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۵ از سوی صرب ها در محاصره بود. به موجب حقوق بین الملل، هیچ کشوری حق اعلام محاصره ندارد مگر آن که قدرت اجرای آن را داشته باشد. در اعلامیۀ ۱۹۰۹ لندنمقرّر شده است که محاصره نباید به فراتر از سواحل و بنادر متعلق به دشمن یا تحت اشغال آن تسری یابد.

واژه نامه بختیاریکا

بی رَه

پیشنهاد کاربران

احاطه

دور چیزی را گرفتن


باتشکر


دور چیزی را به اشغال در آوردن


اتراف کسی یا جایی را احاطه کردن

محاصره = دورگیری

این واژه اربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
آویستان ãvistân، پروست parvast، چاگین câgin ( پهلوی )

محاصره یعنی دورگیری

این واژه خاستگایی آریایی دارد:
لغت عربیزه حصار ( هس= پرچین آر ) به معنای پرچین بستن از ریشه هس به معنای چاردیواری چینه کشیدن ساخته شده همانطور که آنرا در زبان باسک به شکل hesi در معنایenclosure به کار میبرند.



*پیرس: Basque - English Dictionary by Gorka Aulestia, Linda White





" پروستار " از بن پروستن به معنای محاصره کردن .

تنگنا

به پندار من، واژه ی پارسی �تنگنا� بخوبی می تواند جایگزین واژه ی �محاصره� شود. به عنوان نمونه:
بجای �محاصره شدن� می توان � در تنگنا افتادن� یا �در تنگنا نهاده شدن� گفت و نوشت. بجای �محاصره کردن� نیز در �تنگنا نهادن�

دوربندکردن - دوربند

سه کلمه ی اصلی ( ح ، ص ، ر ) است پس میتوان هم خانواده را هم معنی در نظر بگیریم =حصار، حصار، محاصره، محصور ، احصار .

معنی واضع: دور گیری ، دور چیزی یا کسی را احاطه کردن.

دور کسی یا چیزی را گرفتند یا احاطه کردن

در بر گرفتن کشور یا. . . . . . است

چیرگی

دورگیری شخص

دور کسی را گرفتن

اطراف کسی یا جایی را احاطه کردن

چم بره

دوستانی که هسی و دورگیری را آریانی خواندند نخست انکه دور عربی است و حصر نیز عربیست شما نمیتوانید بدانید حصر تا هسی دو چیز است چگونه میخواهید سخن شناس باشید ؟

پارسی ان پره و پروستن است در وره داشتن و پروستن پارسی انست میتوان تنگنا را نیز برخی جاها بکار برد - هسی به چم پرچین نهادن است

دراین سروده ها همه بچم محاصره و حصاراست
ز گلبنان شکفته چنان نماید باغ
که میر پرّه زدستی بدشت بهر شکار
فرخی.
مرغ از آن پرّه برون رفت ندانست همی
ز استواری که همی پرّه زدند آن لشکر.
فرخی
همه لشکرپره داشتند و از ددگان و نخجیر برانده بودند. چون پره تنگ شد نخجیر را در باغی راندند. ( تاریخ بیهقی ص 513 ) .

در درون پرّه افتد از برون نی
شیر و گاو آسمان روز شکارت
انوری.

از سواران پرّه بسته بدشت
رمه گور سوی شاه گذشت.
نظامی.

در کارنامۀ اردشیر بابکان آمده است:

�سوارانِ اردشیر را آگاهی نبود، به بُن دژ گولار آمدند و دژ را بپروستند�


در زبان‎های پارسی باستان، این واژه از parwastan ، از پیشوند para ( در فروگرفتن و پیرامون نیز میبینیمش ) و ریشۀ band به چم بستن امده در پهلوی ساسانی ، واژۀ parwast و parwand بسیار امده .

در دینکرد ششم می‏خوانیم:
�برخی نیکان پرسیدند که پَروَند تن چه و پَروَند روان چه و پَروَند دست چه؟�
در تاریخ سیستان، این واژه به گونه پَرَن امده
شادروان بهار در پابرگ این واژه می‏نویسد که هنوز در زبان مردمان سیستان این واژه به کار میرود و میان مردم خراسان به گونه پَل و برخی جای دیگر به گونه پَرَند گفته می‏شود.

این واژه در زبان مردم راور به گونه پَروَند به چم باغ بزرگ و در گویش یزد به گونه parvan kerdan ،

هنوز زنده است از این ریشه، واژۀ پرونده است

از دیگر واژگانی ساخته شده از این واژه ”پردیس“ است که در فرهنگ ایران باستان به باغ و بوستان دیوار کشیده است
در فارسی باستان از para و didā ( دیوار ) و به چم دیوار پیرامون است و انرا به گونه paradaidam - ( پرَ دَئدا پردئیس ) میبینیم

اگر بخواهیم پارسی را از نابودی رهایی و درستی و رستگاری دهیم باید اندیشه خویش را با این وازگان پارسی پرورد پرورش دهیم تا بتوانیم روان و رسا و آهنگین سخن بگوییم


کلمات دیگر: