کلمه جو
صفحه اصلی

کرته

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پیراهن قمیص . ۲ - جامه و قبای یک تهی نیم تنه : [ ز مستی باز کرده بند کرته ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش ] . ( سنائی )
علفی باشد که از آن جاروب سازند. درخت کوچک خاردار که آنرا اشتر خورد .

فرهنگ معین

(کَ تِ ) (اِ. ) قطعه زمینی که در آن چیزی کاشته باشند.
(کِ تَ یا تِ ) (اِ. ) خارشتر.
(کُ تِ ) (اِ. ) پیراهن ، قبای نیم تنه .

(کَ تِ) (اِ.) قطعه زمینی که در آن چیزی کاشته باشند.


(کِ تَ یا تِ) (اِ.) خارشتر.


(کُ تِ) (اِ.) پیراهن ، قبای نیم تنه .


لغت نامه دهخدا

کرته. [ ک ُ ت َ / ت ِ] ( اِ ) به معنی پیراهن و معرب آن قرطه است و به عربی قمیص گویند. ( برهان ). پیراهن و این فارسی ماوراءالنهر است. قرطق و قرطه معرب آن است. ( از آنندراج ) . جامه ای که زیر جامه ها پوشند. قبای یک لا. بغلطاق. قبا. کرتک. پیرهن. ( یادداشت مؤلف ) :
همه دامن کرته بدرید چاک
بر آن خستگیهاش بربست پاک.
فردوسی.
چو چین کرته بهم برشکسته جعد گشن
چو حلقه های زره برزده دو زلف سیاه.
فرخی.
زده دامن کرته چاک از برون
گشاده بر او سینه سیمگون.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
یکی کرته هر یک بپوشید تنگ
همه چشمه چشمه به نقش و به رنگ.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
همه ساخته میزر از پرنیان
ز دیبا یکی کرته اندر میان.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
همچو کرباسی که از یک نیمه زو الیاس را
کرته آید وز دگر نیمه یهودی را کفن.
ناصرخسرو.
همان شخ کش حریرین بودکرته
همی از خز بربندد ازاری.
ناصرخسرو.
کرته فستقی بدرد چرخ
تا به مرغ نواگر اندازد.
خاقانی.
کرته فستقی فلک چاک زند چو فندقش
هر سر ده قواره را زهره کند به ساحری.
خاقانی.
کرته بر قد غزالان چو قبا بشکافید
چشم از چشم گوزنان چو شمر بگشایید.
خاقانی.
دست به تیغ و تیر آوردند و از خون کرته سرخ در سر عذیره قلعه کشیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 344 ). هیکل زمین جوشن یخ از بر کشید و کرته سبز نبات درپوشید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 332 ). آخر این عقلم از تنم روزی چندی ( کذا! ) می برود و دستار بر سرم راست نماند و کرته در برم درست نماند، بی سر و سامان شوم. ( کتاب المعارف ).
خنک کسی که ازین بوی کرته یوسف
دلش چو دیده یعقوب خسته واشد زود.
مولوی.
|| جامه و قبای یک تهی و نیم تنه را نیز گویند که عربان سربال خوانند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). نیم تنه. ( آنندراج ). نیم تنه ای باشد کوتاه که درپوشند. ( اوبهی ) :
ز مستی بازکرده بند کرته
ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش.
سنائی.
- کرته بی آستین ؛ شَوذَر. ( یادداشت مؤلف ).

کرته. [ ک َ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) قطعه زمین زراعت کرده. ( آنندراج ). قطعه زمین زراعت کرده و سبزی کاشته. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کرد. کردو. کرز. ( از حاشیه برهان چ معین ). رجوع به کَرت ، کرد، کردو و کرز شود.

کرته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قطعه ٔ زمین زراعت کرده . (آنندراج ). قطعه ٔ زمین زراعت کرده و سبزی کاشته . (برهان ) (ناظم الاطباء). کرد. کردو. کرز. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کَرت ، کرد، کردو و کرز شود.


کرته . [ ک ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) علفی باشد که از آن جاروب سازند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به کُربه شود. || گیاهی بود پرخار و درشت ، اشترخارش گویند که آن را اشتر خورد. (لغت فرس اسدی ). درخت کوچک خاردار که آن را اشترخار گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). درخت خار شترخوار. (آنندراج ) :
راه بردنش را قیاسی نیست
ورچه اندر میان کرته و خار.

عبداﷲعارضی (از فرهنگ اسدی ).



کرته . [ ک ُ ت َ / ت ِ] (اِ) به معنی پیراهن و معرب آن قرطه است و به عربی قمیص گویند. (برهان ). پیراهن و این فارسی ماوراءالنهر است . قرطق و قرطه معرب آن است . (از آنندراج ) . جامه ای که زیر جامه ها پوشند. قبای یک لا. بغلطاق . قبا. کرتک . پیرهن . (یادداشت مؤلف ) :
همه دامن کرته بدرید چاک
بر آن خستگیهاش بربست پاک .

فردوسی .


چو چین کرته بهم برشکسته جعد گشن
چو حلقه های زره برزده دو زلف سیاه .

فرخی .


زده دامن کرته چاک از برون
گشاده بر او سینه ٔ سیمگون .

اسدی (گرشاسبنامه ).


یکی کرته هر یک بپوشید تنگ
همه چشمه چشمه به نقش و به رنگ .

اسدی (گرشاسبنامه ).


همه ساخته میزر از پرنیان
ز دیبا یکی کرته اندر میان .

اسدی (گرشاسبنامه ).


همچو کرباسی که از یک نیمه زو الیاس را
کرته آید وز دگر نیمه یهودی را کفن .

ناصرخسرو.


همان شخ کش حریرین بودکرته
همی از خز بربندد ازاری .

ناصرخسرو.


کرته ٔ فستقی بدرد چرخ
تا به مرغ نواگر اندازد.

خاقانی .


کرته ٔ فستقی فلک چاک زند چو فندقش
هر سر ده قواره را زهره کند به ساحری .

خاقانی .


کرته بر قد غزالان چو قبا بشکافید
چشم از چشم گوزنان چو شمر بگشایید.

خاقانی .


دست به تیغ و تیر آوردند و از خون کرته ٔ سرخ در سر عذیره ٔ قلعه کشیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 344). هیکل زمین جوشن یخ از بر کشید و کرته ٔ سبز نبات درپوشید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 332). آخر این عقلم از تنم روزی چندی (کذا!) می برود و دستار بر سرم راست نماند و کرته در برم درست نماند، بی سر و سامان شوم . (کتاب المعارف ).
خنک کسی که ازین بوی کرته ٔ یوسف
دلش چو دیده ٔ یعقوب خسته واشد زود.

مولوی .


|| جامه و قبای یک تهی و نیم تنه را نیز گویند که عربان سربال خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). نیم تنه . (آنندراج ). نیم تنه ای باشد کوتاه که درپوشند. (اوبهی ) :
ز مستی بازکرده بند کرته
ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش .

سنائی .


- کرته ٔ بی آستین ؛ شَوذَر. (یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

=کَرْت
۱. پیراهن.
۲. نیم تنه: بر او گشت گریان و رخ را بخست / همه کرته بدرید و او را ببست (فردوسی: ۳/۹۱ ).

کَرْت#NAME?


۱. پیراهن.
۲. نیم‌تنه: ◻︎ بر او گشت گریان و رخ را بخست / همه کرته بدرید و او را ببست (فردوسی: ۳/۹۱).


واژه نامه بختیاریکا

( کرته + ) ( پ ) ؛ قبا

پیشنهاد کاربران

با سلام با ید عرض کنم که کرته به معنی پیراهن یا پیراهن زیرین نیست و ریشه ی عربی هم ندارد . این واژه کاملاً واژه ی فارسی است . یک لباس رویی مردانه بوده که ایرانیان می پوشیدند از روی همه ی لباس ها . این واژه به اروپا و غرب رفت و به کت مبدل شد و دوباره به زبان فارسی برگشت . بنابرین واژه کت امروزه مبدل شده ی این کلمه هست

کرته*کرتی*::نوعی لباس قدیمی عشایر لر بختیاری

Kerteh کرته علاوه بر معانی بسیار زیبا و ارزشمندی بیان شده است .

کرته در جنوب کرمان به علف هرزی گفته می شود که برگ ها بیشمار و دراز و باریکی دارد .

این علف هرز در باغاتی که پیوسته آبیاری غرقابی می شوند بیشتر هست البته در استان های کرمان ، هرمزگان و سیستان و بلوچستان به وفور یافت می شود

کشاورز و باغدار نمونه بخش اسماعیلی مهندس محمود آبروش در یک راهکار علمی امسال تشویق کرد که همه باغات سم پاشی با تراکتور صورت گیرد سم رانداپ آمریکایی، چینی و ایرانی از بهترین نوع سم در خشک کردن و از بین بردن این آفات هست .

حسین باج یک کشاورز انگور کار جنوبی نیز تاکید کرد برای از بین بردن کرته باید در سال دوبار سم پاشی کرد


محمود احمدی محقق و پژوهش گر عرصه خرما و علف ها هرز بیان داشت کرته در لغت یعنی جامه و پیراهن دراز مثل لباس عربی ، بلوچی ، در اصل به علف هرز برگ دراز نیز کرته می گویند باید دقت کرد هنگام سم پاشی با سم رانداپ تا سه ماه هیچ اقدامی در مزرعه و باغ صورت نگیرد چون مجددا سبز می شوند چون سم باعث سرطان در برگ و ریشه علف هرز ایجاد می کند باید صبر کرد تا کاملا تا سه ماه پوسیده و خشک شود حتی اگر پس از یکماه خشک شد علف ها خشک شده را جمع آوری کرد مجددا سبز می شود . پس کرته یعنی علف هرز دراز و باریک برگ

پیراهن . . . . . .


کلمات دیگر: