کدی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کدی. [ ک َ دا ] ( ع مص ) گلوگرفته شدن به استخوان. ( منتهی الارب ). درماندن در گلو طعام وجز آن. ( از اقرب الموارد ). || تباه گردیدن معده شتر بچه از ناگوارد: کدی الفصیل. ( منتهی الارب ). نوشیدن بچه شتر شیر را و فاسد شدن درونش. ( از اقرب الموارد ). || کدی زده گردیدن بچه سگ. ( منتهی الارب ). به بیماری کدی مبتلا شدن بچه سگ و قی کردن و سرفه نمودن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کدی. [ ک ُ دا ] ( ع اِ ) ج ِ کُدیَه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به کدیة شود.
کدی. [ ک َ دا ] ( ع اِ ) نوعی از بیماری سگ بچه و هو داء یأخذ الجراء خاصة یصیبها منه قی و سعال حتی یکوی بین عینیه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
کدی. [ ک َ ] ( از ع ، اِمص ) مأخوذ از تکدی عربی. گدایی. درخواست. سؤال :
موت را از غیب می کرد اوکدی
ان فی موتی حیاتی می زدی.
کدی. [ ک ُدْ دَی ی ] ( اِخ ) کوهی است به اسفل مکه. خرج النبی صلی اﷲ علیه و سلم منه. || کوهی است نزدیک عرفه. ( منتهی الارب ).
کدی. [ ک َ دی ی ] ( ع ص ) کَد. مشک بی بوی : مسک کدی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
کدی. [ ک َ دا ] ( ع اِ ) شیر با خرما که بدان دختررا فربه نمایند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
کدی. [ ک َ دا ] ( اِخ ) پشته ای است به طائف قال و غلط المتأخرون فی هذا التفصیل و اختلفوا فیه علی اکثر من ثلثین قولا. ( منتهی الارب ).
موت را از غیب می کرد اوکدی
ان فی موتی حیاتی می زدی .
مولوی .
کدی . [ ک َ دا ] (اِخ ) پشته ای است به طائف قال و غلط المتأخرون فی هذا التفصیل و اختلفوا فیه علی اکثر من ثلثین قولا. (منتهی الارب ).
کدی . [ ک َ دا ] (ع اِ) شیر با خرما که بدان دختررا فربه نمایند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کدی . [ ک َ دا ] (ع اِ) نوعی از بیماری سگ بچه و هو داء یأخذ الجراء خاصة یصیبها منه قی ٔ و سعال حتی یکوی بین عینیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کدی . [ ک َ دا ] (ع مص ) گلوگرفته شدن به استخوان . (منتهی الارب ). درماندن در گلو طعام وجز آن . (از اقرب الموارد). || تباه گردیدن معده ٔ شتر بچه از ناگوارد: کدی الفصیل . (منتهی الارب ). نوشیدن بچه شتر شیر را و فاسد شدن درونش . (از اقرب الموارد). || کدی زده گردیدن بچه سگ . (منتهی الارب ). به بیماری کدی مبتلا شدن بچه سگ و قی کردن و سرفه نمودن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کدی . [ ک َ دی ی ] (ع ص ) کَد. مشک بی بوی : مسک کدی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کدی . [ ک َدْی ْ ] (ع مص ) کم خیر گردیدن یا کم ساختن دهش را. || بند کردن و مشغول داشتن کسی یا چیزی را. || خراشیدن روی کسی را. || تباه گشتن کشته . (زرع ). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || کنده شدن ناخن انگشتان از کندن زمین . (منتهی الارب ).
کدی . [ ک ُ دا ] (ع اِ) ج ِ کُدیَه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به کدیة شود.
کدی . [ ک ُدْ دَی ی ] (اِخ ) کوهی است به اسفل مکه . خرج النبی صلی اﷲ علیه و سلم منه . || کوهی است نزدیک عرفه . (منتهی الارب ).
دانشنامه عمومی
فهرست شهرهای پاکستان
فهرست شهرهای داکوتای جنوبی
۲۴ سپتامبر ۲۰۰۶ (۲۰۰۶-09-۲۴)