کلمه جو
صفحه اصلی

مرطوب


مترادف مرطوب : تر، خیس، نم، نمدار، نمسار، نمگین، نمناک، نمور، نموک، شرجی

متضاد مرطوب : بی نم، خشک، یابس

برابر پارسی : نمناک، نمور، نمدار، تر

فارسی به انگلیسی

clammy, damp, dank, humid, moist, soggy


damp, moist, humid, clammy, dank, soggy

damp, moist


damp, moist, humid


فارسی به عربی

رطب حار , رطب

مترادف و متضاد

۱. تر، خیس، نم، نمدار، نمسار، نمگین، نمناک، نمور، نموک
۲. شرجی ≠ بینم، خشک، یابس


humid (صفت)
ابدار، نمناک، مرطوب، تر، بخاردار، نمدار

wet (صفت)
خیس، مرطوب، تر، بارانی، اشکبار

sappy (صفت)
ضعیف، شنگول، مرطوب

moist (صفت)
گریان، نمناک، مرطوب، تر، نمدار، پر از اب

wettish (صفت)
خیس، نمناک، مرطوب، نسبتا تر، رطوبت دار

dank (صفت)
مرطوب و سرد، مرطوب

dewy (صفت)
تازه، مرطوب، تر، تر کرده، شبنم دار، ژاله دار

dump (صفت)
مرطوب

تر، خیس، نم، نمدار، نمسار، نمگین، نمناک، نمور، نموک ≠ بی‌نم، خشک، یابس


شرجی


فرهنگ فارسی

دارای رطوبت


تر، نمناک، نمدار
( اسم ) نم دار رطوبت دار . توضیح بقاعد. عربی این کلمه صحیح نیست زیرا رطب فعل لازم است و اسم مفعول ندارد .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نم دار، نمور.

لغت نامه دهخدا

مرطوب. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رَطب و رُطوب. رجوع به رطب و رطوب شود. || نعت مفعولی از مصدر لازم رُطوبة که در تداول فارسی به کار میرود و از نظرقواعد زبان عربی صحیح نیست. صاحب رطوبت و تری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رطوبت ناک. ( غیاث ). نمدار. و دارای تری و دارای رطوبت. ( ناظم الاطباء ). رطب. تر. نمناک. || در اصطلاح طب قدیم ، آنکه رطوبت بر وی غلبه دارد. آنکه تری بر مزاج او غلبه دارد. بلغمی. رجل مرطوب ، صاحب الرطوبة. ( مهذب الاسماء ). ج ، مرطوبین.
- مرطوب المزاج ؛ آنکه طبیعت وی دارای رطوبت باشد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مرطوبی شود.
|| فربه. ( غیاث ) ( آنندراج ). دارای فربهی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

نمناک، نمدار، تر.

دانشنامه عمومی

مرطوب (بازی ویدئویی). مرطوب (به انگلیسی WET) یک بازی اکشن سوم شخص است که در سال ۲۰۰۹ توسط بتزدا برای کنسول های بازی پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر شده است. این بازی برای نسخه پلی استیشن همراه برنامه ریزی شده بود اما در نهایت لغو شد.
فیلیپ دی روسا
استفانی مارساند
گیم پلی بازی بر حول محور اسلحه و شمشیر و حرکات آکروباتیک می چرخد.

فرهنگ فارسی ساره

نمدار، نمناک، نمور، نمدار، تر


فرهنگستان زبان و ادب

{humid} [علوم جَوّ] دارای رطوبت

واژه نامه بختیاریکا

تَر نَم

جدول کلمات

تر

پیشنهاد کاربران

نم دار

تر شده، خیس شده.

تر، خیس، نم، نمدار، نمسار، نمگین، نمناک، نمور، نموک، شرجی

نم کشیده


کلمات دیگر: