کلمه جو
صفحه اصلی

کتلی

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد

لغت نامه دهخدا

کتلی. [ ک ِ ] ( اِ ) در تداول عامیانه ، آوندی از مس یا چدن دارای دسته و لوله طبخ چای را. ( از ناظم الاطباء ). کتری. رجوع به کتری شود.

کتلی. [ ک ُ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. سردسیر. سکنه 364 تن. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

کتلی . [ ک ِ ] (اِ) در تداول عامیانه ، آوندی از مس یا چدن دارای دسته و لوله طبخ چای را. (از ناظم الاطباء). کتری . رجوع به کتری شود.


کتلی . [ ک ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. سردسیر. سکنه 364 تن . آب آن از قنات و چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


دانشنامه عمومی

کتلی یک روستا در ایران است که در بخش جلگه شوقان واقع شده است. کتلی ۴۱۱ نفر جمعیت دارد.

(کِتَلی) کتری


گویش مازنی

/kateli/ قسمت عرضی و پهنای هر چیز

قسمت عرضی و پهنای هر چیز


واژه نامه بختیاریکا

( کتُلی ) ریشه خشکیده درخت. کنایه از انسان کوتاه قد

پیشنهاد کاربران

در زبان تبری ( مازندرانی ) به معنی عمودی هست.
حدس می زنم به واژه کتل ربط داشته باشد

در گویش تاتی به مانای جای سرد است


کلمات دیگر: