مترادف مخفی : پنهان، خفی، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپیدا، نامشهود، نامرئی، ناهویدا، نهان، نهفته، زیرجلی، سری
متضاد مخفی : آشکارا، آشکار، هویدا
برابر پارسی : پنهان، پنهانی، سربسته، ناپیدا، نهان، نهفته
hidden, secret
confidential, covert, dark, hidden, occult, secret, slinky, snug, stealthy, subterranean, surreptitious, undercover, underground
دزدکي , زير جلي , پنهان , نهاني , مخفي , رمزي , نامريي , ناپديد , نامعلوم , غيرقابل مشاهده , غيرقابل تشخيص , غير محسوسغ
پنهان، خفی، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپیدا، نامشهود، نامرئی، ناهویدا، نهان، نهفته ≠ آشکارا، آشکار، هویدا
زیرجلی، سری
۱. پنهان، خفی، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپیدا، نامشهود، نامرئی، ناهویدا، نهان، نهفته
۲. زیرجلی، سری ≠ آشکارا، آشکار، هویدا
مخفی . [ م َ ] (اِخ ) ملا مخفی رشتی از ندمای مجلس امام قلی خان حاکم فارس بود . او مردی حقیرالجثه بود و معتاد به کوکنار، کسی گفتش که کوکنار از وجود تو چیزی باقی نگذاشت . درجواب گفت که گناه از کوکنار نیست چون رسم است که کُتّاب اقطار عالم در اول مکاتبت می نویسند «مخفی نماناد» لهذا آنچه از من باقیمانده غنیمت است . از اوست :
ز سوز عشق ز آنگونه دوش تن می سوخت
که همچو شعله ٔ فانوس در کفن می سوخت
حدیث عشق تو در نامه ثبت می کردم
سپندوار نقط بر سر سخن می سوخت
ز سوز سینه ٔ مخفی شد اینقدر معلوم
که همچو خس مژه اش در گریستن می سوخت .
رجوع به آتشکده ٔ آذر و تذکره ٔ نصرآبادی شود.
مولوی .
حافظ.
نظام قاری (دیوان البسه ص 22).
نظام قاری (ایضاً ص 95).
نظام قاری (ایضاً ص 36).
نهفته، پنهان، نهان، ناپیدا