نرم شدن
مرانه
فرهنگ فارسی
نرم شدن
لغت نامه دهخدا
مرانة. [ م َ ن َ ] ( ع اِمص ) نرمی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) نرم شدن و نرم گردیدن با اندکی سختی. ( از منتهی الارب ). در صلابت نرم گشتن : مَرَن َ الشی ُٔ؛ لان فی صلابة. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). مُرون. مرونة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سخت گردیدن : مرن وجهه علی الامر و یده علی العمل ؛ صلب. ( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). مرون. مرونة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || عادت کردن.( تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن بر چیزی. ( از منتهی الارب ). معتاد شدن و مداومت دادن. ( از اقرب الموارد ). مرون. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
مرانة. [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی . (منتهی الارب ). || (مص ) نرم شدن و نرم گردیدن با اندکی سختی . (از منتهی الارب ). در صلابت نرم گشتن : مَرَن َ الشی ُٔ؛ لان فی صلابة. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مُرون . مرونة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت گردیدن : مرن وجهه علی الامر و یده علی العمل ؛ صلب . (از اقرب الموارد) (متن اللغة). مرون . مرونة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || عادت کردن .(تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن بر چیزی . (از منتهی الارب ). معتاد شدن و مداومت دادن . (از اقرب الموارد). مرون . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
مرانة. [ م ُرْ را ن َ ] (ع اِ) نیزه ٔ نرم . (مهذب الاسماء). واحد مران است . رجوع به مُرّان شود. || درختی که از آن نیزه می سازند. (ناظم الاطباء). رجوع به مُرّان شود.
دانشنامه عمومی
مرانه (سردشت)
مرانه (مریوان)
مرانه (مهاباد)
این روستا در دهستان گورک سردشت قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۸۴نفر (۱۴ خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان خاوومیرآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۶ نفر (۹خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان دهستان منگور غربی واقع شده و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶۹ نفر (۵۶ خانوار) بوده است.
نام روستایی در شهرستان مریوان هم مرز با کشور عراق همچنین نام پاسگاه مرزی هم در همین منطقه است.