کلمه جو
صفحه اصلی

مرانه

فرهنگ فارسی

( اسم ) زغال اخته .
نرم شدن

لغت نامه دهخدا

( مرانة ) مرانة. [ م ُرْ را ن َ ] ( ع اِ ) نیزه نرم. ( مهذب الاسماء ). واحد مران است. رجوع به مُرّان شود. || درختی که از آن نیزه می سازند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مُرّان شود.

مرانة. [ م َ ن َ ] ( ع اِمص ) نرمی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) نرم شدن و نرم گردیدن با اندکی سختی. ( از منتهی الارب ). در صلابت نرم گشتن : مَرَن َ الشی ُٔ؛ لان فی صلابة. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). مُرون. مرونة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سخت گردیدن : مرن وجهه علی الامر و یده علی العمل ؛ صلب. ( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). مرون. مرونة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || عادت کردن.( تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن بر چیزی. ( از منتهی الارب ). معتاد شدن و مداومت دادن. ( از اقرب الموارد ). مرون. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

مرانة. [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی . (منتهی الارب ). || (مص ) نرم شدن و نرم گردیدن با اندکی سختی . (از منتهی الارب ). در صلابت نرم گشتن : مَرَن َ الشی ُٔ؛ لان فی صلابة. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مُرون . مرونة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت گردیدن : مرن وجهه علی الامر و یده علی العمل ؛ صلب . (از اقرب الموارد) (متن اللغة). مرون . مرونة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || عادت کردن .(تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن بر چیزی . (از منتهی الارب ). معتاد شدن و مداومت دادن . (از اقرب الموارد). مرون . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


مرانة. [ م ُرْ را ن َ ] (ع اِ) نیزه ٔ نرم . (مهذب الاسماء). واحد مران است . رجوع به مُرّان شود. || درختی که از آن نیزه می سازند. (ناظم الاطباء). رجوع به مُرّان شود.


دانشنامه عمومی

مرانه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
مرانه (سردشت)
مرانه (مریوان)
مرانه (مهاباد)

نام روستایی در شهرستان مریوان هم مرز با کشور عراق همچنین نام پاسگاه مرزی هم در همین منطقه است.


واژه نامه بختیاریکا

( مرّانِه ) از امراض حیوانی؛ کرم جگر


کلمات دیگر: