کلمه جو
صفحه اصلی

علی حلی

فرهنگ فارسی

ابن یوسف بن علی بن مطهر حلی ملقب به رضی الدین صوفی بود و در سال ۷۱٠ قمری درگذشت

لغت نامه دهخدا

علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین حلی شهیفنی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شهیفنی شود.


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین خیقانی حلی نجفی . رجوع به علی خیقانی شود.


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . رجوع به علی عوض شود.


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن ظاهر مطیری اسدی حلبی . ادیب و شاعر بود (1240 - 1290 هَ . ق .). او را مجموعه ای است از شعر. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 114).


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن عبدالحمیدبن قحاربن معد موسوی حلی ، مشهور به مرتضی . رجوع به علی مرتضی شود.


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن علی بن طاووس حسن حلی ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به رضی الدین . متولد درهشتم محرم سال 674 هَ . ق . در نجف اشرف . او راست : زوائدالفوائد فی الادعیة. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 154).


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کاشی ، ملقّب به نصیرالدین . رجوع به علی کاشی (ابن محمد...) شود.


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن موسی بن جعفربن محمدبن احمدبن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی ، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین . رجوع به ابن طاووس و به علی (ابن موسی بن جعفر...) شود.


علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن جاسم بن محمد اسدی حلی. شاعر. رجوع به علی اسدی شود.

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن حسن بن عنتربن ثابت حلی ، مشهور به شمیم و ملقّب به مهذب الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی شمیم شود.

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی. رجوع به علی عوض شود.

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن حسین حلی شهیفنی ، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی شهیفنی شود.

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن حسین خیقانی حلی نجفی. رجوع به علی خیقانی شود.

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْلی ] ( اِخ ) ابن سعیدبن احمدبن یحیی مزیدی حلی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ملک الادباء و استاد شهید. شاگرد علامه. رجوع به ابوالحسن ( علی بن سعید... ) شود.

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن ظاهر مطیری اسدی حلبی. ادیب و شاعر بود ( 1240 - 1290 هَ. ق. ). او را مجموعه ای است از شعر. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 114 ).

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن عبدالحمیدبن قحاربن معد موسوی حلی ، مشهور به مرتضی. رجوع به علی مرتضی شود.

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن علی بن طاووس حسن حلی ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به رضی الدین. متولد درهشتم محرم سال 674 هَ. ق. در نجف اشرف. او راست : زوائدالفوائد فی الادعیة. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 154 ).

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن محمدبن علی کاشی ، ملقّب به نصیرالدین. رجوع به علی کاشی ( ابن محمد... ) شود.

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی بن سکون حلی ، مشهور به ابن سکون و مکنّی به ابوالحسن. نام او در معجم الادباء به صورت «علی بن محمدبن علی بن سکون حلی » آمده است.وی شاعر و نحوی و لغوی و فقیه بود. به مدینه سفر کرد و در حدود سال 600 یا 606 هَ. ق. درگذشت. او راست : 1 - اختلاف نسخ المصباح الصغیر. 2 - ضبط اختلاف الصحیفةالسجادیة. ( از معجم المؤلفین بنقل از معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 75. بغیةالوعاة سیوطی ص 352. فوائدالرضویه ٔعباس قمی ج 1 ص 327. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 704 ).

علی حلی. [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] ( اِخ ) ابن موسی بن جعفربن محمدبن احمدبن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی ، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین. رجوع به ابن طاووس و به علی ( ابن موسی بن جعفر... ) شود.

علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن جاسم بن محمد اسدی حلی . شاعر. رجوع به علی اسدی شود.


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسن بن عنتربن ثابت حلی ، مشهور به شمیم و ملقّب به مهذب الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شمیم شود.


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن یوسف بن علی بن مطهر حلی ، ملقّب به رضی الدین . صوفی بود و در سال 710 هَ . ق . درگذشت . او راست : العددالتویة لدفع المخاوف الیومیة من الادعیة و الوظائف . (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 96. فوائدالرضویه ٔ عباس قمی ج 1 ص 341. روضات الجنات خوانساری ص 397. تذکرةالمتبحرین ص 491. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 716).


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی بن سکون حلی ، مشهور به ابن سکون و مکنّی به ابوالحسن . نام او در معجم الادباء به صورت «علی بن محمدبن علی بن سکون حلی » آمده است .وی شاعر و نحوی و لغوی و فقیه بود. به مدینه سفر کرد و در حدود سال 600 یا 606 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - اختلاف نسخ المصباح الصغیر. 2 - ضبط اختلاف الصحیفةالسجادیة. (از معجم المؤلفین بنقل از معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 75. بغیةالوعاة سیوطی ص 352. فوائدالرضویه ٔعباس قمی ج 1 ص 327. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 704).


علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْلی ] (اِخ ) ابن سعیدبن احمدبن یحیی مزیدی حلی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ملک الادباء و استاد شهید. شاگرد علامه . رجوع به ابوالحسن (علی بن سعید...) شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] علی حلی (ابهام زدایی). علی حلی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • علی بن یوسف بن مطهر حلی، رضی الدین، علی بن یوسف بن مطهر حلی، برادر بزرگ علامه حلی، از فقهای نامدار شیعه و از بارزترین علمای زمان خود• نصیرالدین علی بن محمد قاشی حلی، نصیرالدین قاشی، علی بن محمد قاشی (کاشی) حلّی، ملقب به نصیرالدین، متکلم و فقیه و محدّث امامی قرن هشتم
...


کلمات دیگر: