( صفت ) منسوب به ملطیه از مردم ملطیه ملطیوی .
شکستگی سرکه تا پوست تنک سر رسد . ملطاه . یا پوست نازک میان گوشت و استخوان سر .
شکستگی سرکه تا پوست تنک سر رسد . ملطاه . یا پوست نازک میان گوشت و استخوان سر .
ملطی . [ م َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ملطیه حدود روم . (از انساب سمعانی ). || منسوب به مَلَط. از مردم ملط: ثالیس الملطی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملطیه و ملط شود.
ملطی . [ م َ ل َ طا ] (ع اِ) نوعی از دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملطی . [ م ِ طا ] (ع اِ) شکستگی سر که تا پوست تنک سر رسد. ملطاة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). شکستگی که تاپوست تنک سر رسد و به دماغ برخورد. (ناظم الاطباء). شکستگی سر که بدان پوست تنک رسد که زبر استخوان سر بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || پوست نازک میان گوشت و استخوان سر. (از اقرب الموارد).