کلمه جو
صفحه اصلی

ملکم

فرهنگ فارسی

نام پسر میرزا یعقوب ارمنی اصفهانی که درسال ۱۳۲۶ هجری قمری در ایتالیا در سن پیری بدرود این جهان نمود .

لغت نامه دهخدا

ملکم. [ م ِ ک ِ / م ُ ل َک ْ ک َ ] ( ع ص ) خف ملکم ؛ سپل شتر درشت سنگ شکن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ملکم. [ م ُ ل َک ْ ک َ ] ( ع ص ) موزه درپی کرده. ( ناظم الاطباء ). کفش پاره بردوخته. ( از اقرب الموارد ).

ملکم. [ م َ ک َ ] ( اِخ ) نام پسر میرزا یعقوب ارمنی اصفهانی که درسال 1326 هَ. ق. در ایتالیا در سن پیری بدرود این جهان نمود. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ناظم الدوله در همین لغت نامه و تاریخ رجال ایران تألیف مهدی بامداد ج 4 صص 139 - 154 و یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 132 شود.

ملکم. [ م َ ک ُ / م َ ک َ ] ( اِخ ) شخصی انگلیسی که در اواسط پادشاهی فتحعلی شاه قاجار از جانب دولت انگلیس در دربار ایران سفارت داشته و تاریخ ایران را به زبان انگلیسی نوشته بود و در بمبئی آن کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده و چاپ نموده اند و معروف به تاریخ ملکم می باشد. ( از ناظم الاطباء ). سر جان ملکم ژنرال سیاستمدار و نویسنده تاریخ دان انگلیسی و سفیر حکومت انگلیسی هند در ایران در زمان فتحعلی شاه قاجار ( 1769 - 1833 م ). وی فرزندکشاورزی بود. در سال 1783 م. جزو کسانی که در سپاه هندوستان نام نویسی کرده بودند به هندوستان وارد شد. از 1792 م. مأموریتهای مختلف و مهمی در هندوستان پیدا کرد و در همین سالها به آموختن زبان فارسی پرداخت. وی سه بار به ایران مسافرت کرد. بار اول به عنوان مترجم سفارت به ایران فرستاده شد. بار دوم هنگامی بود که ناپلئون و پل اول تزار روسیه قصد داشتند متفقاً از راه ایران به هندوستان لشکر بکشند. در این هنگام لرد ولسلی فرمانروای انگلیسی هندوستان که متوجه این خطر شده بود سر جان ملکم را به تهران فرستاد و ملکم در مذاکرات خود با دربار ایران توفیق یافت و از طرف فتحعلی شاه اطمینان کافی به دست آورد. بار سوم در سال 1808 م. از طرف حکمران انگلیسی هندوستان به ایران فرستاده شد، اما بین او و سر هارفورد جونز که از طرف دولت انگلیس به عنوان سفیر به تهران فرستاده شده بود اختلافاتی بروز کرد که منجر به خروج سر جان ملکم از ایران گردید. اشتهار سر جان ملکم به علت تألیف کتابی است به نام تاریخ ایران که تاریخ جامعی است از ابتدای تاریخ شاهان ایران تا آغاز سلطنت فتحعلی شاه قاجار. این کتاب به وسیله میرزا اسماعیل حیرت از انگلیسی به فارسی ترجمه شده و نخستین بار در سال 1303هَ. ق. به طبع رسیده و بعدها نیز چندین بار تجدید طبع شده است. و رجوع به فتحعلی شاه قاجار در همین لغت نامه و ایرانشهر ج 1 و دائرةالمعارف بریتانیکا شود.

ملکم . [ م َ ک َ ] (اِخ ) نام پسر میرزا یعقوب ارمنی اصفهانی که درسال 1326 هَ . ق . در ایتالیا در سن پیری بدرود این جهان نمود. (ناظم الاطباء). رجوع به ناظم الدوله در همین لغت نامه و تاریخ رجال ایران تألیف مهدی بامداد ج 4 صص 139 - 154 و یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 132 شود.


ملکم . [ م َ ک ُ ] (اِخ ) نام چهار تن از پادشاهان اسکاتلند است : 1 - ملکم اول (943-954 م .). 2 - ملکم دوم نوه ٔ ملکم اول (1005-1034 م .). 3 - ملکم سوم (1058-1093 م .). 4 - ملکم چهارم (1153-1165 م .). (از دائرةالمعارف بریتانیکا).


ملکم . [ م َ ک ُ / م َ ک َ ] (اِخ ) شخصی انگلیسی که در اواسط پادشاهی فتحعلی شاه قاجار از جانب دولت انگلیس در دربار ایران سفارت داشته و تاریخ ایران را به زبان انگلیسی نوشته بود و در بمبئی آن کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده و چاپ نموده اند و معروف به تاریخ ملکم می باشد. (از ناظم الاطباء). سر جان ملکم ژنرال سیاستمدار و نویسنده ٔ تاریخ دان انگلیسی و سفیر حکومت انگلیسی هند در ایران در زمان فتحعلی شاه قاجار (1769 - 1833 م ). وی فرزندکشاورزی بود. در سال 1783 م . جزو کسانی که در سپاه هندوستان نام نویسی کرده بودند به هندوستان وارد شد. از 1792 م . مأموریتهای مختلف و مهمی در هندوستان پیدا کرد و در همین سالها به آموختن زبان فارسی پرداخت . وی سه بار به ایران مسافرت کرد. بار اول به عنوان مترجم سفارت به ایران فرستاده شد. بار دوم هنگامی بود که ناپلئون و پل اول تزار روسیه قصد داشتند متفقاً از راه ایران به هندوستان لشکر بکشند. در این هنگام لرد ولسلی فرمانروای انگلیسی هندوستان که متوجه این خطر شده بود سر جان ملکم را به تهران فرستاد و ملکم در مذاکرات خود با دربار ایران توفیق یافت و از طرف فتحعلی شاه اطمینان کافی به دست آورد. بار سوم در سال 1808 م . از طرف حکمران انگلیسی هندوستان به ایران فرستاده شد، اما بین او و سر هارفورد جونز که از طرف دولت انگلیس به عنوان سفیر به تهران فرستاده شده بود اختلافاتی بروز کرد که منجر به خروج سر جان ملکم از ایران گردید. اشتهار سر جان ملکم به علت تألیف کتابی است به نام تاریخ ایران که تاریخ جامعی است از ابتدای تاریخ شاهان ایران تا آغاز سلطنت فتحعلی شاه قاجار. این کتاب به وسیله ٔ میرزا اسماعیل حیرت از انگلیسی به فارسی ترجمه شده و نخستین بار در سال 1303هَ . ق . به طبع رسیده و بعدها نیز چندین بار تجدید طبع شده است . و رجوع به فتحعلی شاه قاجار در همین لغت نامه و ایرانشهر ج 1 و دائرةالمعارف بریتانیکا شود.


ملکم . [ م ِ ک ِ / م ُ ل َک ْ ک َ ] (ع ص ) خف ملکم ؛ سپل شتر درشت سنگ شکن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


ملکم . [ م ُ ل َک ْ ک َ ] (ع ص ) موزه ٔ درپی کرده . (ناظم الاطباء). کفش پاره بردوخته . (از اقرب الموارد).


پیشنهاد کاربران

ملکه قلب


کلمات دیگر: