جنگ بزرگ کیخسرو یکی از جنگ های بزرگ شاهنامه است که میان کیخسرو، پادشاه ایران و افراسیاب، پادشاه توران رخ داد. این جنگ از جمله مهم ترین و طولانی ترین جنگ های میان ایران و توران است که در پایان به کشته شدن افراسیاب انجامید و کین سیاوش از تورانیان ستانده شد.
کیخسرو پس از پادشاهی، برای خون خواهی سیاوش، توس را با سپاهی برای جنگ به توران می فرستد. در این جنگ، فرود کشته شد و طوس شکست خورد. در لشکرکشی دوم رستم به یاری طوس و ایرانیان می شتابد. پس از آن کیخسرو سی هزار لشکر نامدار و سواران شمشیرزن، رستم، سران و بزرگان ایران زمین را گردآورد و به خون خواهی سیاوش برانگیخت. لشکر به فرماندهی رستم به راه افتاد و بر توران چیره شدند. رستم گنگ دژ را گشود و بر جای افراسیاب نشست. سپس پیشروان سپاه ایران به فرماندهی کیخسرو بر پیشاهنگان سپاه افراسیاب یورش بردند و آنان را شکست دادند. جنگ چهل سال به درازا کشید. افراسیاب گریخت و از جیحون گذشت. پس از آن در پس چین به نیرنگ از دریا گذشت و در گنگ دژ پنهان شد. کیخسرو به دنبالش رفت و چون به چین رسید، با کشتی از دریا گذشت و به گنگ دژ رسید. اما به افراسیاب دست نیافت و به ایران بازگشت.
پس از چندی، فردی به نام هوم افراسیاب را تنها و زبون و آواره می بیند و او را می شناسد و دستگیر می کند. سپس پیکی نزد گودرز می فرستد تا بیاید و یقین کند که آن فرد، افراسیاب است. چون گودرز رسید، افراسیاب با جادو می گریزد و در آبگیری پنهان می شود. گودرز برادر افراسیاب را برهنه کرده و تازیانه می زند. افراسیاب از فریاد او طاقت از کف می دهد و از آب بیرون می آید. گودرز او را دستگیر می کند و به ایران می فرستد. کیخسرو او را خسته و زبون می بیند و بی درنگ شمشیر کشیده و او را به دو نیم می کند. اما اندوهگین می شود و می گرید و اشک خود را به آتش پاک می کند و فرمان خاکسپاری او را می دهد.
کیخسرو پس از پادشاهی، برای خون خواهی سیاوش، توس را با سپاهی برای جنگ به توران می فرستد. در این جنگ، فرود کشته شد و طوس شکست خورد. در لشکرکشی دوم رستم به یاری طوس و ایرانیان می شتابد. پس از آن کیخسرو سی هزار لشکر نامدار و سواران شمشیرزن، رستم، سران و بزرگان ایران زمین را گردآورد و به خون خواهی سیاوش برانگیخت. لشکر به فرماندهی رستم به راه افتاد و بر توران چیره شدند. رستم گنگ دژ را گشود و بر جای افراسیاب نشست. سپس پیشروان سپاه ایران به فرماندهی کیخسرو بر پیشاهنگان سپاه افراسیاب یورش بردند و آنان را شکست دادند. جنگ چهل سال به درازا کشید. افراسیاب گریخت و از جیحون گذشت. پس از آن در پس چین به نیرنگ از دریا گذشت و در گنگ دژ پنهان شد. کیخسرو به دنبالش رفت و چون به چین رسید، با کشتی از دریا گذشت و به گنگ دژ رسید. اما به افراسیاب دست نیافت و به ایران بازگشت.
پس از چندی، فردی به نام هوم افراسیاب را تنها و زبون و آواره می بیند و او را می شناسد و دستگیر می کند. سپس پیکی نزد گودرز می فرستد تا بیاید و یقین کند که آن فرد، افراسیاب است. چون گودرز رسید، افراسیاب با جادو می گریزد و در آبگیری پنهان می شود. گودرز برادر افراسیاب را برهنه کرده و تازیانه می زند. افراسیاب از فریاد او طاقت از کف می دهد و از آب بیرون می آید. گودرز او را دستگیر می کند و به ایران می فرستد. کیخسرو او را خسته و زبون می بیند و بی درنگ شمشیر کشیده و او را به دو نیم می کند. اما اندوهگین می شود و می گرید و اشک خود را به آتش پاک می کند و فرمان خاکسپاری او را می دهد.
wiki: جنگ بزرگ کیخسرو