(مُ تَ ظِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آنکه مهلت خواهد، مهلت خواهنده . ۲ - انتظار دارنده .
مستنظر
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
مستنظر. [ م ُ ت َ ظِ ] ( ع ص ) مهلت خواهنده و آنکه مهلت می خواهد. ( ناظم الاطباء ). || درخواست کننده «نظرة» از کسی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نظرة شود. || منتظرشونده کسی را. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استنظار شود.
مستنظر. [ م ُ ت َ ظَ ] ( ع اِ ) جایگاه نظاره کردن :
اندیشه نردبان کند از وهم و برشود
از منظر سپهر به مستنظر سخاش.
مستنظر. [ م ُ ت َ ظَ ] ( ع اِ ) جایگاه نظاره کردن :
اندیشه نردبان کند از وهم و برشود
از منظر سپهر به مستنظر سخاش.
خاقانی.
مستنظر. [ م ُ ت َ ظَ ] (ع اِ) جایگاه نظاره کردن :
اندیشه نردبان کند از وهم و برشود
از منظر سپهر به مستنظر سخاش .
اندیشه نردبان کند از وهم و برشود
از منظر سپهر به مستنظر سخاش .
خاقانی .
مستنظر. [ م ُ ت َ ظِ ] (ع ص ) مهلت خواهنده و آنکه مهلت می خواهد. (ناظم الاطباء). || درخواست کننده ٔ «نظرة» از کسی . (از اقرب الموارد). رجوع به نظرة شود. || منتظرشونده کسی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استنظار شود.
کلمات دیگر: