کلمه جو
صفحه اصلی

مستعربه

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مونث مستعرب : یاجماع ایم. این علم احداث مستعربه و متاخران شعرا جز آنچ صحیح اللفظ ظاهر الجواز باشد تقیل ایشان نشایدکرد... .یا عرب مستعربه . عرب غیر خالص مقابل عرب عاریه .

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ بِ ) [ ع . مستعربة ] (اِفا. ) عرب غیرخالص .

لغت نامه دهخدا

( مستعربة ) مستعربة. [ م ُ ت َ رِ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث مستعرب که نعت فاعلی است از مصدر استعراب. غیر عرب در عرب درآمده و مانا به عرب شونده. و عرب غیرخالص و بیابانی شونده. ( منتهی الارب ). غیرعربهایی که در عرب داخل شده اند و عرب خالص نیستند و گویند مستعربه آنهایی هستند که به زبان اسماعیل بن ابراهیم سخن گویند و آن زبان مردم حجاز و اطراف آن است. ( اقرب الموارد ). عرب نه خالص. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). تازیان که نه خالص باشند. عرب که خالص نباشد. متعربة. عدنانیان. مقابل عرب بائده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مستعرب و استعراب شود. || مسیحیان اندلس که به آداب عربی مؤدب بودند. رجوع به کلمه مزاربه در دائرةالمعارف اسلام شود. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).

مستعربة. [ م ُ ت َ رِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مستعرب که نعت فاعلی است از مصدر استعراب . غیر عرب در عرب درآمده و مانا به عرب شونده . و عرب غیرخالص و بیابانی شونده . (منتهی الارب ). غیرعربهایی که در عرب داخل شده اند و عرب خالص نیستند و گویند مستعربه آنهایی هستند که به زبان اسماعیل بن ابراهیم سخن گویند و آن زبان مردم حجاز و اطراف آن است . (اقرب الموارد). عرب نه خالص . (دهار) (مهذب الاسماء). تازیان که نه خالص باشند. عرب که خالص نباشد. متعربة. عدنانیان . مقابل عرب بائده . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مستعرب و استعراب شود. || مسیحیان اندلس که به آداب عربی مؤدب بودند. رجوع به کلمه ٔ مزاربه در دائرةالمعارف اسلام شود. (از یادداشت مرحوم دهخدا).


فرهنگ عمید

= مستعرب

مستعرب#NAME?



کلمات دیگر: