کلمه جو
صفحه اصلی

مستصحب

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) یارگیرنده همدم خواهنده . ۲ - ( صفت ) یار یاور. ۳- همراه دارنده : جلم. آن اجزا باسایرکتب نفیس که پیوسته مستصحب آن بودی ضایع شده بود.

فرهنگ معین

(مُ تَ حِ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) یار گیرنده ، همدم خواهنده . ۲ - (ص . ) یار، یاور. ۳ - همراه دارنده .

لغت نامه دهخدا

مستصحب. [ م ُ ت َ ح ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استصحاب. صحبت دارنده. ( غیاث ). رجوع به استصحاب شود.

فرهنگ عمید

همراه، یار، ملازم.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] موضوع یا حکم شرعیِ استصحاب شده را گویند.
مستصحب، عبارت است از حکم شرعی یا موضوعی که دارای حکم شرعی است؛ به بیان دیگر، هر آن چه که در سابق، به یقین ، وجود داشته و در زمان لاحق در آن شک شده و درباره آن استصحاب (حکم به بقای یقین سابق) جاری می گردد، مستصحب نامیده می شود، مانند: وجوب نماز جمعه (حکم) در استصحاب وجوب نماز جمعه در زمان غیبت، و یا حیات زید (موضوع) در استصحاب حیات زید، آن گاه که در بقای او شک می شود.
اقسام آن
استصحاب به اعتبار مستصحب، اقسامی دارد:۱. استصحاب وجودی؛ ۲. استصحاب عدمی؛ ۳. استصحاب حکمی؛ ۴. استصحاب موضوعی؛ ۵. استصحاب حکم تکلیفی؛ ۶. استصحاب حکم وضعی؛ ۷. استصحاب حکم تعلیقی؛ ۸. استصحاب حکم تنجیزی؛ ۹. استصحاب کلی؛ ۱۰. استصحاب جزئی؛ ۱۱. استصحاب مثبت؛ ۱۲. استصحاب غیر مثبت.

پیشنهاد کاربران

آنچه که استصحاب می شود، به آن مستصحب می گویند.


کلمات دیگر: