کلمه جو
صفحه اصلی

تهالک

فرهنگ معین

(تَ لُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) باز افتادن ، افتادن ، تساقط . ۲ - تمایل یافتن در حین راه رفتن . ۳ - آزمند شدن ، حریص شدن بر چیزی . ۴ - کوشش کردن به شتاب در امری . ۵ - (اِمص . ) آزمندی ، ج . تهالکات .

لغت نامه دهخدا

تهالک. [ت َ ل ُ ] ( ع مص ) تهالک علی الفراش ؛ بر بستر افتادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || خمان و چمان رفتن زن. ( آنندراج ): تهالکت المراءة فی مشیتها؛ خمان و چمان رفت آن زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: