wedding
بیوگانی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
عروسی نکاح .
فرهنگ معین
(بَ ) (حامص . ) عروسی ، نکاح .
لغت نامه دهخدا
بیوگانی. [ ب َ ] ( حامص ) پیوگانی. عروسی. ( حاشیه لغت فرس اسدی ) ( اوبهی ). عروسی و نکاح. ( ناظم الاطباء ). صاحب برهان نویسد: «عروس » را گویند چه بیوگ بمعنی عروس باشد. اما ظاهراً «عروسی » باید خواند و عروس سهو مطبعی است. ( یادداشت لغتنامه ). شادی. کتخدایی ، که آنرا در ترکی طوی گویند. ( غیاث ) :
ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آیین و رسم یونانی.
ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آیین و رسم یونانی.
عنصری.
- جشن بیوگانی ؛ جشن عروسی. ( ناظم الاطباء ). فرهنگ عمید
عروسی: ساخت آنگه یکی بیوگانی / هم بر آیین و رسم یونانی (عنصری: ۳۷۰ ).
کلمات دیگر: