( اسم ) ۱ - عذر آورنده . ۲ - ادعای بیجا کننده .
بهانه ساز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بهانه ساز. [ ب َ ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) بهانه فروش. بهانه سازنده. عذرآورنده. ( فرهنگ فارسی معین ). || پوزش آورنده. ( ناظم الاطباء ). || ادعای بی جا کننده. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || حیله کننده. ( ناظم الاطباء ). || سازنده دست آویز و واسطه و سبب :
افزار سخن نشاط و ناز است
زین هر دو سخن بهانه ساز است.
افزار سخن نشاط و ناز است
زین هر دو سخن بهانه ساز است.
نظامی.
فرهنگ عمید
بهانه تراش، آن که برای کاری ناروا یا سرپیچی از کاری عذر و بهانه بیاورد.
کلمات دیگر: