بهوش آوردن بیدار کردن هشبار کردن
هش کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هش کردن. [ هَُ ک َ دَ ] ( مص مرکب )به هوش آوردن. بیدار کردن. هشیار کردن :
دیو را نطق تو خامش می کند
گوش ما را گفت ِ تو هش میکند.
دیو را نطق تو خامش می کند
گوش ما را گفت ِ تو هش میکند.
مولوی.
کلمات دیگر: