کلمه جو
صفحه اصلی

تنک دل

فرهنگ فارسی

( صفت ) حساس رقیق القلب .
تنک حوصله . کنایه از کسی که اخفای مال و راز تنواند کرد

لغت نامه دهخدا

تنک دل. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ دِ ] ( ص مرکب ) تنک حوصله. کنایه از کسی که اخفای مال و راز نتواند کرد. ( آنندراج ). رقیق القلب. ( از یادداشتهای محمد قزوینی ، از حاشیه برهان چ معین ). که دلی مهربان و نازک دارد. کم صبر و کم تحمل :
گرنه تنک دل شده ای وین خطاست
راز تو چون روز به صحرا چراست ؟
نظامی.
تنک دلی که نیارد کشید زحمت گل
ملامتش نکنم گرز خار برگردد.
سعدی.
تنک دل چو یاران بمنزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند.
( بوستان چ فروغی ص 38 ).
ز کاوش مژه رگهای جانْش بشکافند
تنک دلی که چو من چشم برنمی دارد.
نظیری ( از آنندراج ).
رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن و تنگ حوصله شود. || بمعنی دون همت نیز گفته اند. ( آنندراج ). رجوع به تنگ دل شود.

فرهنگ عمید

نازک دل، رقیق القلب: تنک دل چو یاران به منزل رسند / نخسبد که واماندگان از پسند (سعدی۱: ۵۹ ).


کلمات دیگر: