کلمه جو
صفحه اصلی

مستدرک

فرهنگ فارسی

تدارک شده، تلافی شده، رفع توهم شده
( اسم ) ۱ - تدارک شده جبران شده . ۲ - رفع تو هم شده . ۳ - ذیلی بر کتاب یا رساله یامقاله که در آن بعض نکات شرح شود. ۴ - استدراک در فن استیفائ عبارت بود از تفاوتی که بهنگام مقابل. نسخ. مشرف بانسخ. عامل ابر اثر فوت یا غیبت کسی که محصول یا مزروعی باید عاید وی گردد حاصل میگردیده و بعبارت دیگر چون کسی که باید از محصول یا مزروع بهره مند گردد در میان نبوده آنچه بوی تعلق میگرفته صرف. پرداخت کننده می گردیده و این بظاهر مستدرک نامیده میشده است .

فرهنگ معین

(مُ تَ رَ ) [ ع . ] (اِمف . ) تدارک شده ، تلافی شده .

لغت نامه دهخدا

مستدرک. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص )نعت فاعلی از مصدر استدراک. رجوع به استدراک شود.

مستدرک.[ م ُ ت َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) نعت مفعولی از مصدر استدراک. اراده تدارک مافات شده به چیزی. جبران شده. تدارک شده. || غلط گرفته شده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || رفعتوهم شده. || ذیلی بر کتاب یا رساله یا مقاله که در آن برخی نکات شرح شود. || در فن استیفاء عبارت بود از تفاوتی که به هنگام مقابله نسخه مشرف با نسخه عامل بر اثر فوت یا غیبت کسی که محصول یا مزروعی باید عاید وی گردد، حاصل میگردیده است. و به عبارت دیگر چون کسی که باید از محصول یا مزروع بهره مند گردد در میان نبوده آنچه به وی تعلق می گرفته صرفه پرداخت کننده می گردیده است و این بظاهر مستدرک نامیده می شده است. ( تعلیقات نفثةالمصدور چ یزدگردی ص 544 ). || عاید.
- مستدرک شدن ؛ عاید شدن. به مقام وصول رسیدن. رسیدن : غلات و خضریات در نوروز مستدرک و رسیده میشود. ( تاریخ قم ص 145 ). و رجوع به استدراک شود.

مستدرک . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص )نعت فاعلی از مصدر استدراک . رجوع به استدراک شود.


مستدرک .[ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از مصدر استدراک . اراده ٔ تدارک مافات شده به چیزی . جبران شده . تدارک شده . || غلط گرفته شده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || رفعتوهم شده . || ذیلی بر کتاب یا رساله یا مقاله که در آن برخی نکات شرح شود. || در فن استیفاء عبارت بود از تفاوتی که به هنگام مقابله ٔ نسخه ٔ مشرف با نسخه ٔ عامل بر اثر فوت یا غیبت کسی که محصول یا مزروعی باید عاید وی گردد، حاصل میگردیده است . و به عبارت دیگر چون کسی که باید از محصول یا مزروع بهره مند گردد در میان نبوده آنچه به وی تعلق می گرفته صرفه ٔ پرداخت کننده می گردیده است و این بظاهر مستدرک نامیده می شده است . (تعلیقات نفثةالمصدور چ یزدگردی ص 544). || عاید.
- مستدرک شدن ؛ عاید شدن . به مقام وصول رسیدن . رسیدن : غلات و خضریات در نوروز مستدرک و رسیده میشود. (تاریخ قم ص 145). و رجوع به استدراک شود.


فرهنگ عمید

۱. تدارک شده، تلافی شده.
۲. رفع توهم شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مستدرک، کتابی است که به عنوان متمم کتابی دیگر و با همان شروط، احادیثی را که از کتاب سلف فوت شده، گرد آوری نموده باشد؛ مانند مستدرک صحیحین، از حاکم نیشابوری و مستدرک وسائل الشیعه از محدث نوری.
۱. ↑ کاظم مدیر شانچی - علم الحدیث، ص۲۰۶.

منبع
سایت اندیشه قم
...


کلمات دیگر: